نمایش جزئیات
مدح ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج محمدرضا طاهری
ای آرزوی عشق، تمنا کنم تو را
در شاه بیت عاطفه انشا کنم تو را
پرسند اگر تجلی حُسن تو را ز من
با آفتاب و آینه معنا کنم تو را
تو راز سر به مهری و در سجده از خدا
خواهم به آه و ندبه که افشا کنم تو را
«یابن الحسن...»
*چه رازی ست بین حضرت صاحب الزمان ارواحنافداه و بین عمه جانشون حضرت زینب سلام الله علیها، که این همه قسم هست در درگاه پروردگار، حضرت می فرماید برا امر فرج ما، خدا رو بحق عمه جان مون زینب قسم بدید...*
وقتی اسیر غربت دنیایی خودم
در کنج دل بگردم و پیدا کنم تو را
شرمنده ام که در اثر روسیاهی ام
خیمه نشین خلوت صحرا کنم تو را
*تا حالا به این فکر کردی...؟*
شرمنده ام که در اثر رو سیاهی ام
خیمه نشین خلوت صحرا کنم تو را
*آقاجانم...!*
این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشمی دگر بده که تماشا کنم تورا
تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف
دعوت به جشن زینب کبری کنم تو را
روشن ز نور عصمت او عالمین شد
تفسیر شادی و غم زینب حسین شد
*یکی از تولد هایی که اشک و خنده، گریه و خنده، اشک و شادی توأمان بوده، تولد حضرت زینبه اصن هرکاری کردن این بچه آروم نشد. رسول خدا اومد فرمود: زهرا جان! بذار من آرومش کنم. رسول خدا هرکاری کرد آروم نشد. امیرالمومنین اومد فاطمه جان! بذا من امتحان کنم. هرکاری کرد آروم نشد. داداش حسن اومد آروم نشد همچنین که قنداقه رو دست ابی عبدالله دادن نمیدونم چی درِ گوش زینب گفت آرام گرفت. شاید آروم درِ گوشش گفت خواهرم زوده برا گریه کردن. خیلی راه باهم داریم باید بریم...*
حیدر که بوده زینت هستی عبادتش
زینب ز عرش آمده گردیده زینتش
زینب، چه زینبی که شده در طفولیت
آغوش پنج حجت حق مهد عصمتش
*زینب چه زینبی... خواهش میکنم این چند بیت رو دلتو با من همراه کن ها. میخوایم بگیریم رزق فاطمیه رو...*
زینب، چه زینبی ز همان خردسالگی
خواندند صابرین، جبل استقامتش
جبریل خاکبوس اتاق جلالتش
روح القدس ملازم روح قداستش
جایی برای عالم دیگر نمانده است
آنجا که هست زینب و علم و فقاهتش
هرجا سخن به یاد حسین است لاجرم
آید کلام زینب و عشق و محبتش
چَشمی به سمت سایه ی او هم نرفته است
سوگند میخورم به حیا و نجابتش
زیبا سروده شاعر دلداده ای که گفت:
زینب عفیفه ای است که در راه عفتش
عباس می دهد نخ معجر نمی دهد
یک لحظه چادر شرف از سر نمی دهد
جز مصطفی که نام علی بی وضو نگفت
تفسیر نام او احدی مو به مو نگفت
تفصیل شأن زینب کبری نگفتنی است
چون عارفی که قصه رازِ مگو نگفت
از چهار سالگی غم زینب شروع شد
دنیا به جز حدیث جدایی به او نگفت
می خواست از حکایت محسن کند سؤال
آمد میان حنجره بغض گلو نگفت
فاطمیه نزدیکه.. هی می اومد مقابل بستر مادر می نشست. می گفت مادر! ...*
مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟
هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت
مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت:
می زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت
زن را کسی مقابل شوهر نمی زند
مادر کسی مقابل دختر نمی زند
وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است
زینب به فرق فاطمیون سایه گستر است
*نه فقط سپاه فاطمیون. اون ها جای خود دارن. همه کسایی که تو این عالم برا حضرت زهرا گریه کردن قیامت ندا می کنن. کجان فاطمیون؟ یکی یکی بلند میشن. کجان اونایی که برا حضرت زهرا گریه میکردن؟ یکی یکی خودی نشون میدن...*
او ابر رحمت است به دریای کربلا
ماییم قطره ای که به دریا شناور است
در ماجرای زندگی زینب و حسین
یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است
رحمت به روح شاعر دلخسته ای که گفت:
ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است
احکام ارث در همه جا چون بیان شود
سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است
این امتیاز در خور زینب بود که او
میراث عشق را به برادر برابر است
* با دلت کار دارم این چند لحظه آخر...*
جان ها فدای زینب و قلب صبور او
از صبر و از غریبی او دیده ها تر است
زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه
*بذا قبل از اینکه اینو برات بخونم دلتو ببرم زائر کنم. هر جا که نشستی بگو.. "صلی الله علیک یا سیدنا الغریب یا اباعبدالله. صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم یا اباعبدالله"*
زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه
کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است
آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی
حالا نشان بوسه ی شمشیر و خنجر است
*میدونم وقتش نیست. میدونم شبش نیست. اما زینب از همین لحظه برا حسین گریه کرد...*
آن سینه ای که مخزن اسرار عشق بود
دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است
"والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت
سر را برید و روبروی خواهرش گرفت
«حسین....»