نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس حاج‌ حسن خلج - قامت تو عمودِ خرگاه عشق

روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس حاج‌ حسن خلج - قامت تو عمودِ خرگاه  عشق

ای که شدی ماتِ رخ شاه عشق
قامت تو عمودِ خرگاه  عشق

تو‌ کیستی که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست

نیست فلک به قدر هم پایه ات
سایه ی تو ندیده همسایه ات

هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه ی حسین دیدنت
منی که غیرت ناموس کبریا بودم
یکی ز پرده نشینان مرتضی بودم

فًلک ببین ز کجا تا کجا کشید مرا
به شام و کوفه ز کرب و بلا کشید مرا

*خانمی که هر وقت عرض میکرد بابا یا امیرالمومنین دلم برا قبرجدم پیغمبر تنگ شده مرا به زیارت ببر.. این یه سری داره یه رازی داره.. با زبان بی زبانی میخواد بگه بابا دلم برا مادرم تنگ شده منو ببر جدم رو زیارت کنم، منو ببر مادرم رو زیارت کنم، امیرالمؤمنین می فرمود:زینب جان صبرکن شب برسه تاریکی همه جا رو فرا بگیره.. راوی میگه ثلث شب رو انتخاب میکرد قنبر رو جلوتر میفرستاد. برو ببین اگه چراغی شمعی روشنه خاموشش کن. خود علی جلوی زینب، حسین سمت چپ، حسن سمت راست و عباس شمشیر به دوش از پشت سر می آمد نکنه در اون دل شب کسی قد و بالای زینب رو ببینه..کار زینب به کجا کشید..*

 میان آن همه لشگر چو بی کسم دیدند
به اشک بی کسی ام ناکسانه خندیدند

*میگن حداقل سی هزار لشکر هلهله  
میکردند*

غریبه گان بی مروت حیا نمی کردند
ز هیچ گونه جنایت اِبا نمی کردند

ستارگان حرم را به ریسمان بستند
بگو ز جور زمین را به آسمان بستند

* از بالای تل داره نگاه میکنه دید دور گودال حلقه زدند، شمشیر زن با شمشیر می زنه، نیزه دار با نیزه می زنه، یه عده سنگ زنه متخصص سنگ زنی زخم ها رو نشانه می گیرند. بدن ابی عبدالله رو خاکا افتاده.. ایام فاطمیه اس اجازه بدین عرضی داشته باشم..بدن فاطمه را امام‌معصوم با احترام تمام کفن کرد با احترام تمام به خاک سپرد.سلمان میگه حضرت فرمودند: چندین قبر تو قبرستان بقیع حفر کنید قبر زهرا رو کسی پیدا نکنه، من داشتم قبر می کندم یه وقت دیدم صدای ناله ی بچه ها بلند شد.گریه می کردند مادر مادر صدا می زدند طبیعیه مادر از دست دادن یه وقت دیدم زمزمه اشون عوض شد میگن خدا بابام وای بابا..با عجله خودمو رسوندم دیدم علی تو قبر خوابیده صدا میزنه ای خاک بقیع با این بدن مدارا کن بدن فاطمه ام له شده. امیرالمؤمنین تو خاک افتاده بچه ها هی به بابا التماس میکنند بابا بلندشو! ما که بی مادر شدیم نکنه بی بابا بشیم..سلمان بی تاب شد حسن و حسین رو از رو بدن علیِ سالم بلند کرد...نیمه های دل شب زینب بلند شد بچه ها رو شمارش کرد دو تا نازدانه نیستند خدا چه کنم؟ میان لشکر بی دین نامرد آرام بیابونا رو می گرده زیر هر بوته ای رو نگاه میکنه. عاقبت زینب صدا زد حسین جان! به دادم برس دوتا نازدانه گم شده..ناگهان ندایی  از تو گودال اومد زینب جان بیا بچه ها پیش منند. بی بی زینب رفت دید دو تانازدانه رو سینه ی بابا افتادند..حسیـــــــن...*

طفل یتیمی زحسین گم شده ساربان ساربان
قامت زینب ز اَلم خم شده ساربان ساربان

بر تو دخیلم اَیا ساربان ساربان
این شتران را تو به سرعت مران ساربان ساربان

دیگر  زبان مرا نی توان گفتن هست
نه گوش جانِ تو را طاقت شنُفتن هست

که هرچه باز بگویم غمم فزون گردد
دلم ز غصهٔ این قصّه غرق خون گردد

بس است شرح ستم های مردم مُحمل
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل

چنان غبار مرا روزگار داد به باد
که بر زمین ننشیند هزار سال دگر

ای قافله سالار زینب
مونس و غمخوار زینب

ندارم معجری ای جان فدایت
گذارم تابه روی زخم هایت

گفتم که فراق را نبینم، دیدم
آمدبه سرم از آنچه می ترسیدم

نوحی به هزارسال یک طوفان دید
من نوح نیم هزار طوفان دیدم

«بحق عمه زینب اللهم عجل لولیک الفرج»