نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده حسینیه امام خمینی (ره) ۱۴۰۲ به نفس حاج‌مهدی رسولی

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده حسینیه امام خمینی (ره) ۱۴۰۲ به نفس حاج‌مهدی رسولی

ای که عمری ست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهی ست

لیک آن گونه ره که قافله اش
ساعتی اشکی و دمی آهی ست

منزلش آرزویی و شوقی 
جرسش ناله ی شبانگاهی ست

ای که هر درگهیت سجده گَه است
در دل پاک نیز درگاهی ست

در پی کاروان آز مرو
که به این ره به هر قدم چاهی ست

بد و نیک من و تو می سنجند
گر که کوهی اگر پر کاهی ست

قصهٔ تلخی اش دراز مکن
زندگی، روزگار کوتاهی ست

* قال مولانا امیرالمومنین علیه السلام :
 "أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ..."*

توانِ واژه کجا و مدیح گفتن او
قلم قناری گُنگی ست در سرودن او

کشاندنش به سحاری شعر ممکن نیست
کُمیْت ِ معجزه لنگ است پیش توسن او

چه دختری که پدر پشت بوسه ها می دید
کلید گلشن فردوس را به گردن او

چه همسری که برای علی به حظِّ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او

چه مادری که به تفسیر درس عاشورا
محیط مدرسه ی کربلاست دامن او 

از آن ز دیده ی ما در حجاب خواهد ماند
که چِشم را نزند آفتاب مدفن او

دمی که فاطمه تسبیح اشک بردارد
پیام می چکد از چلچراغ شیون او

بنازم این همه احساس بی تعلق را
که بار پیروهنی را نمی کشد تن او

#شاعر:مرحوم شکوهی

* خدا رحمت کنه امام راحل رو. می فرمودن مکتب هیاهو میخواد."فَلْيَبْكِ الْباكُونَ، وَ ايّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النّادِبُونَ وَ یَضِجَّ الضّاجّون" امشب برا مادر بلند بلند گریه کنید.اول از همه مگه میشه یادشون نکنیم. اول دعوت کنیم همه شهدا رو. ان شاءالله سر سفره ابی عبدالله ما رو یادشون نمیره. مخصوصا اون شهید ارباً اربای شب جمعمه مون. حاج قاسم ان شاءالله روحش شاد. امام راحل روح شون شاد. بلند شید از همین جا بریم مدینه. بریم دق الباب کنیم. میگن حال مادرمون خوب نیست. بریم یه سری خانه امیرالمومنین بزنیم. تنها ملاقات کننده هاش ماییم؟ نه! همین روزا یه عده از زنان مهاجر و انصار هم آمدن. در و زدن، کنیز آمد دم در، بله! خانم خونه تشریف دارن؟ مگه خانم جایی هم میتونن برن با این حالشون؟ اجازه بگیر آمدیم عیادت مادر. وارد حجره شد خانم! اومدن عیادت. حرف منه روضه خونه ها! خانم حال نداری بگم برن. چی میگی؟ حالا که من نمیتونم دیگه برم درِ خونه ها رو بزنم. اینا با پای خودشون اومدن، بگو بیان داخل کارشون دارم. امشب یه ذره از حماسه مادرمون گریه کنیم مَردم! وارد حجره شدن. نگاه بهم دیگه دوخته شد، این فاطمه ست؟ چجوری بود مگه مادر؟ "ناحِلهَ الجِسم،مُنْهَدّهَ الرُّکْن، مُعْصَبَه الرأس" دور مادر و گرفتن. خانم حالت چطوره؟ قبل اینکه مادر جواب بده اجازه بدید ما جواب بدیم، آی زنای مدینه اومدید حالشو بپرسید؟ ما میگیم حالشو...*

دوباره شب شد و سردرد دارد
بمیرم باز مادر درد دارد

پس از فصلی پر از غم یک سخن گفت
عزیزم زخم بستر درد دارد

* فاطمه! شب ها چجوری صبح میشه...؟ *

مادرم دلشکسته می خوابید
می شد از درد خسته، می خوابید

با سر نیمه بسته می خوابید
اکثرا هم نشسته می خوابید

* اما مادر این جوابو نداد. مادر یک کلمه از خودش نگفت. تا گفتن چجوری صبح میکنی؟ فرمود:" أصبَحْتُ والله عائلةً لِدُنياكُنَّ و قالِيَةً لِرِجالِكُنَّ."دیگه از دنیای شما بیزارم. دیگه سیر شدم از دنیاتون. الهی قربونت بشم هجده ساله خانم. دیگه از مردای شما بیزارم. بغض دارم. چرا خانم؟ گفت برید به مرداتون بگید چشای من دیگه نمی بینه یا شما دور علی رو خالی کردین؟ برید به مرداتون بگید به خدا برا دنیا اگه رفتید و علی رو تنها گذاشتید، مگر نه اینکه دنیا تون رو از علی دارید...*

*علی گشنگی می کشید به شما گشنگی نمی داد. چرا تنهاش گذاشتید؟ خانم مدینه رو ریخت بهم. خانم دست بردار! ای جانم به این مادر...یه کاری کرد با این زن ها، از محضر خانم بلند شدن رفتن خونه هاشون. دونه دونه مردا بر میگشتن خانه. می دیدن نه اوضاع خونه عادی نیست. چی شده؟ شنیدم امروز رفتید عیادت فاطمه. عیادت رفتید؟ مرد حسابی! نامردا چجوری زدید فاطمه رو ؟ مردم بخدا مادر ما ضعیفه نبود. مادر ما شبیه ترین ها به پیغمبر بود. مادر ما بیخود فغان نمی کرد. چجوری زدید فاطمه رو؟ امروز رفتیم دیدیم از جاش بلند نمیتونست بشه. من نزدم بخدا! تو نزدی باشه اما شما نگاه کردید زدنش. ریخت بهم مدینه رو. مردا از خونه ها اومدن بیرون. تو مسجد نشسته دید اون یکی هم آمد اون یکی اون یکی، چی شد؟ گفت خونه ما رو هم ریخته بهم فاطمه. این دست برنمیداره ها. تا کار بالا گرفت، سران فتنه آمدن. گفت من گفتم میزنمیش دیگه دست میکشه. گفت چیکار کنیم؟ گفت فقط یه راه مونده بریم عیادتش. دهن مردمو ببندیم. گفت راه نمیده. گفت من بلدم راهشو. بذار الآن علی برا نماز میاد، به علی رو میزنیم. بخدا از در و دیوار سخت تر همینه. علی! میخوایم بیایم عیادت فاطمه. بمیرم براش، یه بار نگفت شما نبودید درِ خونه ی من هیزم آوردید؟ شما نبودید درِ خونه ی من خانمم رو زدید. فرمود: باید با خانم در میان بذارم. امیرالمومنین وارد حجره شد سلام عزیز دلِ زهرا. سلام امیرالمومنین فاطمه... چیزی میخوای بگی علی جان؟ گفت: عزیزم اینا به من رو زدن. تا گفت به من رو زدن فرمود:" اَلبَیْتُ بَیْتُک و أنا أمَتُک..." بگو بیان قربونت بشم حرف حرف توئه تو این خونه. حالا تصور کنید شما، در وا شد. یه دستش تو دست حسنش یه دستش تو دست حسینش. صدا زد فضه منو بپوشون. وارد حجره شدن فرمودن: آقاجان الهی قربونش بشم نتونست روشو برگردونه، صدا زد فضه رومو برگردون. دوباره روبروش نشستن، صدا زد فضه بازم رومو برگردون. فاطمه چرا اینجوری میکنی؟ ما اومدیم تمومش کنیم هرچی بوده. امروزم بعضیا ازاین حرفا میزنن ها. توبه نکرده میگن هرچی بود تموم شد. نه! اهل فتنه! اگه توبه کردید باشه، کو توبه؟ هرکاری کردن بی بی کوتاه نیومد. بلند شدن رفتن، تا خونه خالی شد صدا زد پسر عمو! جانم فاطمه جان! فرمود: امرت بجا رسید آقاجان؟ فرمود بله فاطمه جان! شرمندتم. ببخشید! صدا زد علی جان! حالا من ازت یه خواهش دارم. آخرین تیر ترکش رو فاطمه ی زهرا میخواد بزنه به سران فتنه... چکار کنم فاطمه؟ فرمود: علی جان! اینا تو تشییع من نمیان ها. چه کنم فاطمه؟ علی! شب غسلم بده. علی! به قول رزمنده ها، یه خشم شبی زد به اینا، یه خشم شبی زد فاطمه ی زهرا. صدا زد شب غسلم بده. شب کفنم کن. شب دفنم کن. چقد سخت شد برا امیرالمومنین این وصیت...*

من گرک هر دردیمی؛ سنن بیلیدیم بیلمدیم…
من گرک غسلون ورن ساعت؛ اولیدیم اولمدیم
یارالی زهرا گت؛ سنی تاپشیردیم آلها…

*روضه ی شب آخر شد...*

کَلِّمینی یه کمی حرف بزن علی نمیره
کَلِّمینی حرف رفتن نزنعلی میمیره

*زهرا رو دستای امیرالمومنین یه نگاه به چپ و راست کرد. خدایا! کسی نیست فاطمه رو از من بگیره. یهو دید دستانی شبیه دستان پیغمبر، علی! دخترمو برگردون. حالا بریم کربلا.. من یه آقایی میشناسم کربلا. یه شیرخواره رو دستاش. یا حسین... وسط میدان! کار به یه جایی رسید صدا آمد: دَعَهُ یا حسین...* 

رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند

 «حالا بلند صدا بزن حسین...»


حتی اگر که حق حتی اگر که نور
چشمی نبیدنش محروم می شود

حتی اگر امام، حتی اگر علی
امت جفا کند مظلوم می شود

علی آری علی حتی علی تنهاست بی مردم
ولی در خوابِ گمراهی بمانَد بی علی مردم

ای نهضتِ بیداری، یا فاطمةُ الزهرا
در بطن زمان جاری، یا فاطمةُ الزهرا

هرچند به تنهایی یا فاطمةُ الزهرا
تو امت مولایی یا فاطمةُ الزهرا

«یا فاطمةُ الزهرا...»

میزان اگر علی ست تحت ولایتش
دنیا و آخرت آباد می شود

مولا اگر که اوست هرکس که با علی ست
از بند هر چه هست آزاد می شود

اگر دستان مردم بود نمی شد دست او بسته
اگر پهلو اگر بازو ولی زهرا نشد خسته

ای قله ی حق خواهی، یا فاطمةُ الزهرا
تو دست یداللهی، یا فاطمةُ الزهرا

ای خطبه طوفانی، یا فاطمةُ الزهرا
حق هستی و می مانی، یا فاطمةُ الزهرا

«یا زهرا یا زهرا ...
امُّ المُقاومه مَولاتی فاطمه»

تو خطبه ای تو چشمه ای تو مثل رودی
از دامن خورشید ما تهمت زدودی

یعنی که گفتند ابتر است اما چنین نیست
انگشتر پیغمبر ما بی نگین نیست

اکنون خداروشکر بی کوثر نماندیم
این انقلاب ماست ما ابتر نماندیم

امروز در بیروت روح تازه داریم
در غزه از روح حماس آوازه داریم

اینک برای فتح و پیروزی شتاب است
این بانگِ نسل سوم این انقلاب است

گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم
حکمِ جلو دار است، سر در پیش داریم

«امُّ المُقاومه مَولاتی فاطمه»

عمری ست رهین منت زهراییم
مشهور شده به عزّت زهراییم

مُردیم اگر، به قبر ما بنویسید
ما پیر غلام حضرت زهراییم