نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس کربلایی امین شادکام و کربلایی حسین ستوده

روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس کربلایی امین شادکام و کربلایی حسین ستوده

درد ما از برای گفتن نیست 
این چنین غصه کم ز مردن نیست

بستری مادرت اگر باشد
هیچ امیدی به زنده ماندن نیست 

*تو رو خدا امشب جای اونایی که اومدن گفتن امیرالمومنین بگو فاطمه یا صبح گریه کنه یا شب گریه کنه بگو لااقل آروم آروم گریه کنه نذاشتن مادر بلند بلند گریه کنه تو امشب بلند بلند گریه کن.‌* 

*ام سلمه میگه اومدم بهش گفتم
 الان میگم چرا میگه بلند بلند گریه کنید
 برای مجلس نمی‌گه‌ها برای خودمون میگه چون امام رضا فرمود: هرکی دعوت به خودش بکنه ملعونه دعوت به عیادت ناموس امیرالمومنین داریم می‌کنیم می‌گیم بلند گریه کنید. خونه‌ اش شلوغ باشه..بی بی به سلمان چند تا خرما داد گفت: سلمان افطار کن هسته‌هاشو برا من بیار. سلمان میگه رفتم خونه افطار کنم دونه دونه خرماها رو می‌ذاشتم دهانم هسته نداشت. پا شدم رفتم در خونه اشون در خونه رو زدم به فضه گفتم میشه خانومو ببینم؟ گفت: بله بیا.. اومدم گفتم خانم خرما داده بودی گفته بودی هسته‌هاشو بیار هسته نداشت. حضرت فرمود: میوه بهشتی بود. گفتم خانوم پس برای چی میگید هستشو بیار؟ گفت سلمان خواستم یکی، دوباره در خونه علی رو بزنه...ام سلمه میگه بهش گفتم  دختر پیغمبر چه جوری شب و صبح می‌کنی ؟گفت: مادر دیدی بچه‌ امو کشتن..گفتم: فاطمه من با این کارا کاری ندارم اومدم احوال خودتو بپرسم. چه جوری شب و صبح کردی؟ گفت: مادر دیدی دستا شوهرمو بستن. گفت فاطمه یا بگو چته یا پاشم برم. گفت: مادر چیکار داری نفس می‌کشم خون بیرون میزنه..*

دیدم‌ غلاف خورد تو پرت
وای مادرم مغیره زد تو کمرت

درد ما از برای گفتن نیست 
این چنین غصه، کم ز مردن نیست
 
چلچراغی شکسته در کوچه
خانه‌ی بی چراغ روشن نیست
 
گل اگر بود مادر ما بود
چون که پژمرده گل به گلشن نیست

 با تبر یاس را درو کردن
 ای خدا این که رسم چیدن نیست 

*ببینم چقدر روضه بلد داریم..*

 خدایا گنج با گنجینه ام سوخت
میان شعله ها آیینه ام سوخت

چنان مسمار در قلبم فرو رفت
که محسن گفت مادر سینه ام سوخت

 ریختن تو خونه ام با داد و بیداد  
این اولین باره دیدم فاطمه افتاد
 
 اون نانجیبه بی‌شرف پست
 سر زنو بچه من میزنه فریاد

*ناله داری بگم..*

 اومد زد چه جور بگم چقدر زد
 
بگم چه دیدم که مو سفیدم
چقدر تو کوچه‌ها همراه مادرم دویدم

 چهره‌ی زردم دستای سردم
 روی خاک دنبال گوشواره بودم، پیدا نکردم

 واااای غرور واسم نذاشتن
جلو من جلو من رو چادرش هی پا میذاشتن 

* امام باقر فرمود یه جوری زده بود تو صورت مادرم سفیدی چشمش سیاه شد..*

 اومدم کمک کنم بهش نذاشتن
 دیگه پا نشد یه جوری مادرمو
 زدن که مثل قبلنا پا نشد

 ضربه پا زدن 
مادرم مشغول صحبت بود
 که اینا، بی هوا زدن 

یه جوری زد بازوم شکست  
نعره می کشید قنفذ مست
 می‌گفت بزن فاطمه رو با هر چی که هست

 * سیدا گوش می‌گیرن بگم..*

 تازیونه چرخید توی دست
 رو ابرو نشست ابروی مادرم شکست
 
 نشد که پا شه بغض تو صداشه
دل مادرم به این خوش بود که یک مرد باهاشه

 صدام پیچیدش تو کل شهرو
 یه نفر کمک کنه مغیره کشتش مادرم رو
 وااااااای می‌دونست پا به ماهه 

*صدا زدن علی جان تو برو مسجد بچه‌هارم آماده کرد فرستاد سمت مسجد آره والا بچه نباید جون دادن پدر و مادر رو ببینه..*

 تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست
 به روی دست خودش دسته ی جارو را بست

 بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد 
 تا نگاهش به نوک تیزی مسمار
 این میخ محسنمو ازم گرفت 

گریه کنید مادر ما بی‌گناه بود 
گریه کنید مادر ما پا به ماه بود 

 * تو مقتل اومده عین عبارته "تُدیرُ طَرفاً خَفیّاً الی رَحلِکَ و بیتِکَ" میگه دیدن سیدالشهدا با گوشه‌ی چشمش داره نگاه میکنه، سکینه داره صدا می‌زنه.. گرفتی چرا گفت: ای استخوان شکسته حیدر.."فرفسه برجله" ,برید مقتلو بخونید یعنی لگدی که به سینه بخوره میگن "فرفسه"..یه جا دیگه تو گودالم اومده نوشتن جوری به سینه‌ی سیدالشهدا لگد زدن آقای ما با صورت به زمین خورد

 روی این صورت زرد و زار
 پاتو نذار پاتو نذار پاتو نذار
 به گلوی پاره با فشار پاتو نذار

«حسین  جان، آقا »

*هزار و‌ چهارصد ساله میگن که خواهرش رفته تو گودال نیزه شکسته ها رو کنار زده شمشیر شکسته ها رو کنار زده..یه سئوال کسی مگه با نیزه شکسته جنگ می ره؟ کسی مگه با شمشیر شکسته جنگ می ره ؟پس چرا میگن نیزه شکسته‌ها رو شمشیر شکسته‌ها را..؟*
نگام به سمت علقمه کجاست برادرم 
ببینه دست به دست داره می گرده معجرم 

منو زدن اباالفضل اباالفضل اباالفضل 
صد نفری زدن اباالفضل اباالفضل اباالفضل
 
گفت عمه! عمه! یه پارچه بده سرمو بپوشونم اینا نامحرمن.. عمه نزدیک بود
 امشب کنیز خانه ای باشم 

 *یه ضربه تو سینه ی زهرا زدن  
من خودمم فکر می کردم پشت در زده  دیدم تو مقرّم نوشته یه نگاه کرد اینور کوچه دید هیچ خبری نیست. یه نگاه کرد اینور کوچه دید هیچ خبری نیست. زهرا که افتاد رو زمین من نمی گم مُقَرَم میگه اینقده با پا زد.."فرفسه برجله" یعنی خورده تو سینه اش.. تو گودال زدن تو سینه ی ابی عبدالله اما من یه جور دیگه می گم دختر علی دوید تو گودال گفت: دختر علی برگرد اینجا دعوا مردونه اس.. گفت: زندگیم‌ زیر زانواته کجا برگردم؟ عبارت اینه ..شمر یه  نیزه برداشت گفت برمی گردی یا نه؟ گفت: زندگیم زیر زانواته یه نیزه زد تخت سینه ی زینب ..*

«یا رحمت الله الواسعه و یا باب نجات الامه یا مظلوم حسین»