نمایش جزئیات
مقتل خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی
روایت داره اسماء آب می ریخت؛علی غسل میداد...به بچه هاش گفته بود:آروم گریه کنید،مردم مدینه صدامون رو نشنوند.نمیدونم! شاید بچه هاش آستین به دهن گرفته بودند...بی بی وصیت کرده بود: علی! من رو از روی پیراهن غسل بده." فَاِنّی طاهِره مطهَّرَه..."شروع کرد غسل دادن...بچه هاش نگاه می کردند،گریه می کردند.خدایا هیچ مردی جلوی بچه هاش گریه نکنه...فقط بچه هاش گریه برای اهلبیت رو ببیننند ازش...هیچ مردی جلوی بچه هاش گریه نکنه...یک دفعه دست از غسل کشید.برگشت، زد به دیوار...بلند بلند گریه می کرد. یه جمله ای حاج آقای قرائتی تو روضه ها گفتند... گفتند ای کاش با شمشیر کشته بودنت،اینطور کمتر دلمون می سوخت...اما مجروحت کردند، زجرکشت کردند..."مازالَت بَعدَ ابیها مُعَصَّبَه الرَّاس..."مادرم سردرد داشت،همیشه سرش رو می بست."ناحله الجسم..."مادرم نحیف شد..."باکیه العین..."همه اش گریه می کرد.اینقدر آب شد"حتّی صارَت کَالخَیال..."مادرم مثل یک شبهی شد...
خودمونیش میدونی یعنی چی؟مادرم مرده متحرک شد..علی! خدا صبرت بده داری این بدن رو غسل میدی..."فَلَمّا هَمَمت أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ "همچینکه می خواستم بندهای کفن رو ببندم،" نادَیتُ یازَینَب! یا امَّ کلثوم! "اول دختراش رو صدا کرد..."یا حسن! یا حسین! هَلُمّوا تَزَوَّدوا مِن اُمِّکُم.."بیاید از مادر توشه برگیرید"هذاالفراق واللقاء فی الجنَّه..."شب خداحافظی رسید.دیگه دیدار به بهشت...مگه اول دختراشو صدا نکردچرا اول پسراش دویدند؟خودشون رو روی این بدن مجروح و خسته انداختند،ناله می زدند..."و اِذا بهاتفِِ نودیَ مِن السَّماء"منادی از آسمان ندا در داد:"یا ابالحسن! اِرفَعهُما عَنها" علی پسرات رو بلند کن..."فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ..."علی! فرشته های آسمون دارن گریه می کنند.بچه هاشو با احترام بلند کرد.حسنم دیگه گریه نکن بابا کنارت هست...روی سر حسینش دست کشید...دختراشو در آغوش گرفت،نوازش کرد.این طرف یک مرد تنها ایستاده،چهارتا بچه خردسال کنارش...اون طرف بدن کفن شده آماده هست...یاعلی!بچه هات رو با احترام بلند کردی.چرخ روزگار چرخید...شبها وروزها در پی هم آمد، سال ها گذشت...عصر روز دهم محرم الحرام شد. یه بابای مظلومی رو قطعه قطعه کردند. سیدبن طاووس نوشته:دخترش آمد کنار بدن پاره پاره." ثُمَّ اِنَّ سُکَینَه اِعتُنَقَت جَسَدَالحُسَین" این دختر آمد این بدن پاره پاره رو در آغوش کشید،یه عده جمع شدند گفتند:بی بی خدا بهت صبر بده؟! نه گفتند: بی بی بلند شو! اسبا میان زیر دست و پا لهت می کنند؟ نه ! "فَاجتَمَعَت عِدَّه مِنَ الاعراب "زبون نفهماشون اومدند...بیابونباشون اومدن..."حَتّی جَرّوحا عنه"اینقدر به این دختر لگد زدند...اینقدر بهش اهانت کردند...«حسییین»
شیخ طوسی علیه الرحمه و شیخ مفید در کتاب امالی هر دو روایت کردند."دَفَنَها امیرالمومنین"فاطمه اطهر رو دفن کرد...
"وَ عفّا مَوضِعَ قَبرَها"روی قبر رو صاف کرد.با زمین هم سطح کرد."فلمّا نَفَضَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبر"بالای سر قبرش که ایستاد،این دست ها رو که به هم زد"هاجَ بِهِ الحُزن..."
غم و اندوه به قلبش هجوم آورد"وَ اَرسَلَ دُموعَهُ علی خَدَّیه" شروع کرد های های گریه کردن...در یک روایت دیگری هست:وقتی کار دفن تمام شد."فَجَلَسَ علیٌّ، عَلی شَفیرِ القبر"بر فراز قبرش نشست...هنوز به پیغمبر خطاب نکرده بود...همون طور که گریه می کرد،به زمین خطاب کرد:" یا أرضُ اَستَودَعْتُکِ ودیعتی"
ای زمین! امانتم رو به تو سپردم."هذه بنت رسولِ الله"میدونست که این قبر قرار نبود گنبد و بارگاهی داشته باشه...قرار نبود حفاظت بشه...خادمیایی کنارش باشند...
به زمین گفت:مراقب امانت من باش...
من یه روایتی دیدم. مسعودی از علمای اهل سنت یک کتاب داره به نام مُروجُ الذَّهَب.وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها از دنیا رفت نوشته" لَمّا قُبِضَت..."وقتی فاطمه زهرا از دنیا رفت."جَزَعَ بَعلُها علیٌّ،جزعاً شدیداً "علی یه ناله شدیدی سر داد..." وَاشتَدَّ بُکائُه..."علی گریه شدیدی کرد ناله های علی آشکار شد.علی جلوی این ها گریه نکن...اینا دوست دارند گریه تو رو ببینند.حالا باید با یکی درد دل کنه." وَ حَوَّلَ وَجهَهُ علی قبرِ رسولِ الله"رو کرد سمت قبر پیغمبر" السلام علیک یا رسول الله، منّی"
اول از طرف خودم سلام میدم.
"وَالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ "
از جانب دخترت و حبیبه ات و نورچشمت که الان زائر توست به تو سلام میدم...
"وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ"بعد یه درد دل جانسوزی کرد.صدا زد:" قَلَّ یا رسول الله عن صَفیَّتِک صبری"صبرم کم شده...
من از این عبارت من این رو می فهمم:
یا رسول الله یه دعایی برای من بکن...
" وَ ضَعُفَ عن سیده النساء تَجَلَّدی..."
تاب و توان من در فراق زهرا به سستی گراییده..گفت...گفت...بعد صدا زد:" یا رسول الله! لَقد استُرجِعَتِ الودیعه"نگفت من امانت رو برگردوندم،گفت:امانت برگردونده شد...من تلاشمو کردم...همیشه از زبون حضرت زهرا میگن این شعر رو ولی باید از زبان علی خواند..*
شرمنده که حمایت من بی نتیجه ماند...
"وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُوَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ"(این اختلاس در لغت یعنی اخدالشئ من الشئ مکاورةً ...یه چیزی رو به زور از یه چیزی بکَنند)زهرا رو از دستم ربودند،زهرا رو از دستم درآوردن.با پیغمبر حرف زد."فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ!"یا رسول الله! آسمان و زمین دیگه در نگاه علی زشت جلوه می کنه. "اَمّا حزنی فَسَرمَد"
غم و اندوهم همیشگیه." وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ"لا يَبْرَحْ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي"
هیچ وقت دیگه غم و غصه از دل علی بیرون نمیره " أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي فِيهَا أَنْتَ مُقِيمٌ"فقط اگر به تو ملحق بشم و بمیرم،راحت میشم از این غصه" كَمَدٌ مُقَيِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ"غصه ای دارم دلخراش، اندوهی دارم هیجان انگیز "سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا "یا رسول الله! چقدر زود بین من و زهرا جدایی افتاد.حرف زد...حرف زد...به اون صحنه ای رسید که بچه هاشو بلند کرد همه این ها آروم گریه می کردند.این بچه هاهم برای مادر گریه می کردند،هم برای گریه علی.بچه هاشو بلند کرد.الان مردم مدینه بیدار میشن بلند شید،بلند شید.وارد کوچه بنی هاشم شد.خاطرات زهرا دوباره زنده شد.در نیم سوخته رو باز کردقطرات خون رو روی زمین دید*
«ما که نمیدونیم مزارت کجاست از همین جا صدامون رو بشنو.. ده مرتبه یا زهرا..»
برچسب ها
- میثم مطیعی
- حاج میثم مطیعی
- آموزش مداحی
- متن روضه حضرت زهرا
- مطیعی
- میثم مطعی
- متن روضه حضرت فاطمه
- مقتل خوانی
- مقتل شناسی
- متن روضه شهادت حضرت زهرا
- متن روضه جانسوز
- متن گریز روضه حضرت زهرا
- متن روضه شهادت حضرت فاطمه
- متن روضه برای شهادت حضرت فاطمه
- متن روضه برای شهادت حضرت زهرا
- متن روضه برای ایام فاطمیه
- دکتر میثم مطیعی
- فاطمیه 1402
- فاطمیه سال۱۴۰2