نمایش جزئیات

متن روضه وداع حضرت زینب سلام الله-حاج حسن خلج

متن روضه وداع حضرت زینب سلام الله-حاج حسن خلج

رفتم از كوی تو و پیش تو جامانده دلم

پیش تو مانده و از سینه جدا مانده دلم

گفتم اسباب سفر جمع كنم با دقت

 


زینب جان مگه چیزی مونده بود جمع كنی؟هر كی یه چیزی زده زیر بغلش داره از یك جایی فرار میكنه،تو كوفه وقتی زن خولی نصف شب از خواب بلند شد دید خونه اش نورانیه،اومد توی مَدبَخ سر ابی عبدالله رو پیدا كرد دیوونه شد سر ابی عبدالله و بغل كرد ،دوید تو خیابون و كوچه،هی داد میزد میگفت:مردم شوهرم برام سر بریده آورده،یه مرتبه دید از هرخونه ای یه نفر بیرون اومد یكی یه پیراهن خون آلود دستش گرفته،یكی یه جفت گوشواره دستش گرفته،زنهای كوفه داد میزنند،چرا این سوغاتی ها اینقدر خون آلوده؟از همه جانسوزتر یه وقت دیدن یه خانمی دوید،یه گهواره چوبی زیر بغلشه

 


گفتم اسباب سفر جمع كنم با دقت

راه افتادم و ای وای كه جا مانده دلم

 


میخوام آتیشت بزن،حاضری یانه؟

 


خداحافظ ای برادر زینب

به خون غلطان در برابر زینب

خداحافظ ای برادر زینب

همه رفتند و شدم تك و تنها

خدا را چه سازم در این دل صحرا

خداحافظ ای برادر زینب

ببین دشمن

 


غیرت الله بلند شو،بلند شو

 


ببین دشمن حرمت تو شكسته

 


خیمه هات رو بردن حسین..،خوابیدی؟

ببین دشمن حرمت تو شكسته

ببین دست خواهر تو ببسته

چون چاره نیست میروم و میگذارمت

ای پاره پاره تن به خدا میسپارمت

خداحافظ ای برادر زینب