نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج ابوالفضل بختیاری
ای هر پنج تن بلا دیدم
حسینجان !من تو را روی نیزه ها دیدم
سر یک نیزه ی بلند، حسین
گیسوان تو را رها دیدم
بین جمعیتی که سنگ زدند
چهره ی چند آشنا دیدم
حسین جان! غیرتُ الله، دخترانت را
بین یک عده بی حیا دیدم
گفت: داداش!
به غذا لب نمیزنم دیگر
سر سفره سر تو را دیدم
آه از آن لحظه که زمین خوردی
روی جسمت برو بیا دیدم
روی تل دست و پای من گم شد
تا تو را زیر دست و پا دیدم
بین گودال غیر سر نیزه
چند تا تکه ی عصا دیدم
صدای مادرت رو شنید تو گودال
مگه ولت کرد یه خنجری تو دستاش
نمیبُرید و معطّلت کرد
یه نصفه روز تو گودال
یه ذبحِ حنجر زمان کشیده
تو دست و پا زدنهات
زجری کشیدی گلو بریده
هنوز یادم نرفته ازت حیا نمیکرد
نشسته بود رو سینه ات سرو جدا نمیکرد
تو قتلگاه شروع به بریدنِ گلو کرد
میخواست نبینه روتو
تنت رو پشت و رو کرد
» حسین حسین »