نمایش جزئیات
مدح ویژۀ ولادت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام وسردارانِ کربلا اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری

دل دیوونهی امام حسینه
تو میخونهی امام حسینه
دیوونه چی از این دنیا میفهمه
دنیاش خونهی امام حسینه
واسه منِ خراب دنیا فقط حرمه
آره دنیای من آغوش دلبرمه
تا که تو آغوش شیش گوشه سر میذارم
حسم اینه که دست تو زیر سرمه
ای بهشت ملموسم
من با اینجا مأنوسم
لبم روی ضریح توئه
دستتونو میبوسم
«ارباب حسین جان»
دل دربدرِ امام حسینه
تحت نظرِ امام حسینه
اینجوری شناختنم تو دنیا
میگن که نوکرِ امام حسینه
از این آقا تو هر چیزی بگیری کمه
برا امام حسین حتی بمیری کمه
پیش گداییِ واسه حسین بخدا
مقامات وزیری و امیری کمه
اینجا خونهی آقاست
اول آخرِ دنیاست
جای دیگه بری باختی
هرچی که میخوای اینجاست
«ارباب حسین جان»
ماهِ دلمه، آقام اباالفضل
جانم عَلمِ آقام اباالفضل
دست خالیِ منو میگیره
دستِ قلمِ آقام اباالفضل
ابالعشق و اباالفضل و ابالادبه
یل حیدر کراره و با جذبه
مَلک موت تو میدون نبرد همیشه
یه قدم از تو و برق چشات عقبه
شیر اشجعُ الناسه
نوکراشو میشناسه
لطف و مرامشو عشقه
مرد مردا عباسه
«آقام اباالفضل»
ای زینت دین امامِ سجاد
آقای زمین امام سجاد
نفست آبرو داده به عالَم
زین العابدین امامِ سجاد
دعاهای تو گنج عالمه میدونم
خدا رو با ابوحمزهی تو میخونم
دل من از همه آدما که میگیره
خودمو به مناجات تو میرسونم
دل میون سجاده
مبتلای سجاده
دعاهای تو به شیعه
درس بندگی داده
وقتش رسیده تا به بیانم توان دهید
این حرفهای مانده به دل را زبان دهید
وقتش رسیده روی پر جبرئیل ها
شعری به قلب این قلم از آسمان دهید
تا میوه ی رسیده مضمون به ما رسد
قدری درخت واژهٔ تان را تکان دهید
ارزانی ستاره بود ماهِ آسمان
ماه مدینه را به من امشب نشان دهید
من از شما به غیر شما را نخواستم
هرچه ثواب هست به این و به آن دهید
امشب که ساقی آمده از مشک عشق او
یک کاسه آب دستِ من نیمه جان دهید
در برکهٔ نگاه علی خوش دمیده است
ماهی که ماه هم مثلش را ندیده است
حالا که ماه آمده پیدا ترین شده است
یوسف ترین رسیده و زیباترین شده است
منصوب گشته است به باب الحوائجی
پیغمبری ندیده مسیحاترین شده است
ابروی او نیامده محراب عاشقی
گیسوی او نیامده یلداترین شده است
بین قبیله ای که همه سرو قامتند
قامت کشیده خوش قد و بالاترین شده است
لیلا میان شهر مجانین نه… این پسر
در شهر لیلی آمده لیلاترین شده است
ساقی زیاد بوده در این خاندان ولی
سردار کربلاست که سقا ترین شده است
عباس روح جاری از نیل تا فرات
عباس راهِ رفتنِ در کشتی نجات
شعبان برای ماست گواراتر از رجب
شیرین تر است شهدِ لب یار از رطب
امشب شب تولد روح دلاوری است
امشب شب وفاست شب غیرت و ادب
باید به پیش ابروی او سجده آوریم
چون واجب است محضر او امر مستحب
امشب شب چهارم ماه است آمده
ماه شب چهارده از قلب نیمه شب
نامش پر از کنایه پر از استعاره است
شب ماه و روز مهر و سحرها ستاره است
عرض ارادتم به اباالفضل بارها
برده مرا به جرگه ی بی اختیارها
چون موج, سر به سینه ی هر صخره می زنیم
آثار عاشقی ست از این گونه کارها
محدود ما یکی دو قبیله نمی شود
عشقش دوانده ریشه به ایل و تبارها
مانند او نیامده دیگر به روزگار
مانند من گدای نگاهش هزارها
دلداده اند در ره او صاحبان دل
سر داده اند در قدم او سوارها
از او ندیده ام به خدا دادرس تری
آقا تری، کریم تری، هم نفس تری
با این که با اصالت و ارباب زاده بود
یک عمر چون رعیّت این خانواده بود
بذر ارادتی که به دل کاشت مادرش
حالا چو سرو قامت او ایستاده بود
در پیش فاطمی نسبان سر به زیر بود
انگار این ارادت او بی اراده بود
در آخرین سجود نمازِ محبتش
در پیش پای فاطمه از زین فتاده بود
آن ها که دیده اند نوشتند عاقبت
سر روی پای حضرت زهرا نهاده بود
زهرا کنارش آهِ نفس گیر می کشد
با دست خود ز دیده ی او تیر می کشد
ما جز خدا به غیر توکل نمی کنیم
ما جز به اهل بیت توسل نمی کنیم
باید در این زمانه ولایت مدار بود
ور نه به هیچ جای جهان گُل نمی کنیم
ما ذاکریم؟ نه.. همه سرباز رهبریم
وقتی که امر کرد تأمل نمی کنیم
گوید اگر روید در آتش به سر رویم
سر هم اگر که خواست تعلل نمی کنیم
هر کس که در مقابل آقا بایستد
در هر لباس و پُست، تحمل نمی کنیم
عباس ماند چون که مطیع امام بود
در او چرا به حرف امامش حرام بود