نمایش جزئیات
روضه و توسل ویژهٔ شهادت امام صادق علیه السلام اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان_آبروی دو عالم

"لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر امیری حسین ونعم الامیر"
*چقدر زیباست عاشورا هر کی می اومد اول خودش رو معرفی میکرد.من کیم حسبم، نَسبم.. یه وقت دیدن غلام سیاه ابیعبدالله هی دور لشگر میچرخید هی صدا میزد.. امیری حسین و نعم الامیر هی دیدن دور لشکر میچرخید. آخه شب قبل آقا بهش فرموده بود اگه میخوای بری برو.. یه نگاه به حضرت کرد کجا برم من بدون تو میمیرم
ارباب ما چه کرد سنگ تموم گذاشت براش دو جا بیشتر ننوشتن وخده علی خده ،یعنی دو جا بیشتر حسین صورت رو صورت نگذاشت. یکی کنار جناب علی اکبر بود یکی هم برا این غلام سیاهه بود ،وقتی افتاده بود زمین ،هی داشت با خودش کلنجار میرفت. یعنی میشه بیاد؟ نه حسین که بالا سر تو نمیاد. یه وقت دید آروم سرش رو از زمین برداشت "خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ "
آبروی دو عالم
آبروم در خطره
باز گدا پشت دره
*به مقام غلام ابی عبدالله بگو الهی العفو *
میخواهم امشب رک بگویم دردها را
پس خوش ندارم دیدن نامردها را
هرکس که با نام علی خوش گشته حالش شیرِحلال مادرش باشد حلالش
می در رگ ما دائما جاری است، ساقی
این مستی ما عین هوشیاری است
شش بار پر کردم سبوی هستی ام را
کرده است کامل نام صادق مستی ام را
شکر خدا نام علی ذکر لب ماست
شکر خدا صادق رئیس مذهب ماست
هر چند بین روضه هامان او غریب است
اما مرور حکمت این غم عجیب است
بگذار راحت تر بگویم اوج غم را
خاکی شده شعرم بسوزان دفترم را
در شهر دل جز سوختن دروازه ای نیست
آتش به درب خانه چیز تازه ای نیست
بال و پرش میسوزد از جور زمانه
پای علی هر کس بماند صادقانه
هی باز شد روضه همینکه مرد خسته
در کوچه ها گردانده شد با دست بسته
امشب دلم هی میرود در کوی زهرا
از بس که دارد داغ صادق
شایدخودش می خواست که روضه هایش
باشد فدای مادرش جانم فدایش
میخواست بر روی سر ما گل بپاشد
رمز گریز روضه سمت کوچه باشد
از روضه مادر اگر چه سهم برده
شکر خدا سیلی نخورده
*نوشتن هجوم آوردن نیمه ی شب امام صادق و شیخ الائمه رو با اون وضعیت بردن. منصور فهمید چه غلطی کرده گفت زود برش گردونید. میگن فردای هجوم یه عده جمع شدن اومدن خونه امام صادق همه دور تا دور حجره نشستن.یه عده دیدن آقا مثل ابر بهار داره گریه میکنه شاید میگفتن ای وای دوباره یه خونه آتیش گرفته..اما بگم آقا...گفتن در سوخته جای شکرش باقیه دیگه کسی بین در و دیوار نمونده...*
میون شعله ها یه کی می زد صدا
علی علی سوختم
سادات شرمنده
مغیره به اشک علی میخنده
دست آقا رو با طناب میبنده
میبرن میون کوچه ها
فاتح حنین و خیبر و
یک نفر نیست بگه نامردا
واکنین دستهای حیدر و
علی رو بین چشم عام بردن
علی رو عده ای بد نام بردن
زدن زهرای او را پیش چشمش
مضافاً اینکه با دشنام بردن
*دیدن آقا زانوی غم بغل گرفته گفتن دلیل گریه تون چیه ؟الحمدالله به کسی آسیب نرسید. امام صادق روحی فدا فرمود: نه..
اگه دارم گریه می کنم الحمدالله این جا ما چند تا مرد بودیم آتیش ها را خاموش کردیم. اگه دارم گریه میکنم .یاد عمه ام زینب افتادم از این خیمه آتیش گرفته به اون خیمه... اگه دارم گریه میکنم. یاد عمه ی سه ساله ام رقیه افتادم. یه وقت دیدن جلو خیمه خانم داره میره و برمیگرده یه نفر گفت شما چرا فرار نمیکنید؟ فرمود: آخه عزیز برادرم تو این خیمه گیر افتاده..بعضی هاگفتن منصور تو که گفتی کارش رو یکسره میکنم پس چرا شمشیر و کشیدی دوباره غلاف کردی؟یه نگاه کرد گفت هر باری شمشیرم رو بیرون کشیدم دیدم پیغمبر خدا کنار امام صادق غضبناک داره به من نگاه میکنه.فرمود: منصور! اگه یه مو از سر پسرم صادق کم بشه همه کاخ رو ،رو سرت خراب میکنم ..اما "فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصایه" ساعتی رسید هر کی با هرچی داشتن.. غریب گیر آوردنت با هر چی داشتن زدن ..والشمر و جالس
نفس مادرش گرفت سر را برید و
بگو حسین ...
اگر این است تأثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
*یه نگاه به سر بابا کرد..*
بابایی من و با دست نشون دادن
تو رو با سنگ نشون کردن
چه با دقت زدن بابا
سرت رو غرق خون کردن
می دونستم پیش خدایی بابایی، بابایی
سر رسید آخرین جدایی بابایی
روی دامنم بخواب لالائی، بابایی
لالا گلم لالا، بابای خوشگلم بابا
*دیدن صداش نمیاد تو روضه جون داد ..*
تو راهم زد بابا
تو خوابم زد بابا
دویدم مثل من ربابم زد بابا
من و بستن بابا نشستم زد بابا
تو خوابم زد بابا
زدن با زدن فرق داره
سه ساله با زن فرق داره