نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

نام تو را هر جا شنیدم گریه کردم
هر وقت دختربچه دیدم گریه کردم

دلسنگی ام شهره ست اما ناخودآگاه
تا ماجرایت را شنیدم گریه کردم

پیش تو در رؤیا برایت روضه خواندم
وقتی به پهلویت رسیدم گریه کردم

از خواب خوش با تازیانه می‌پریدم
اسفندوار از جا پریدم گریه کردم

در مقتلی خواندم لباست پاره بوده ست
پیراهن خود را دریدم گریه کردم

آتش گرفتم تا شنیدم گیسویت سوخت
آه جگرسوزی کشیدم گریه کردم

*فقط یه جمله بگم، بدونید این خونواده رو چجوری وارد کردن، مثل اسیرهای رومی وارد کردن، یعنی غل و زنجیر به گردن همه اشون انداختن، برا همین بود گریه میکرد میگفت: بابا شترها آروم میرفتن ما رو میزدن، بابا دنبال بهونه بودن فقط ما رو میزدن، فیض ببرن اون مادرا و پدرهایی که تا بچه شون گرفتار میشد میگفتن برو غصه نخور یه سفره ی حضرت رقیه پهن میکنیم، گفت: بابا ازت یه سوال دارم، مگه تو چیکار کرده بودی هر جا اسمتو میاوردم کتکم میزدن؟...*