نمایش جزئیات

زمزمه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

زمزمه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم به نفسِ سید مجید بنی فاطمه

شبا که ناله میزدم نبودی
دارم منم میام پیشت بزودی

بابا بگو برای تو عجیب نیست 
رو پیکر من این همه کبودی

از چادرم نبودی یک کمش رفت
گوشواره هام النگوهام همش رفت

دیگه چیزی نمونده که ببافی
تو کوچه ها موهام یه عالمه اش رفت

قربون گریه هات، نکنه یه وقت خسته بشی از گریه، خدا عاشق چشای گریونه، خوشبحال اونی که میتونه براش گریه کنه، امام صادق فرمود: مادر ما تا اجازه نده کسی نمیتونه گریه کنه، امشب بگو مادر جان شب رقیه است. ابی عبدالله دو نفر رو خیلی به زینب سفارش کرد، یکی عبدالله بن الحسن بود یکی رقیه بود، اما دوتاشون طاقت نیاوردن، عبدالله که وقتی دید عمو غریبانه تو گودال افتاده دست عمه رو رها کرد، تو مجلس یزید هم همینطور بود، وقتی یزید داشت چوب به لباش میزد، یه مرتبه دیدن یه دختری دستشو از عمه جدا کرد، گفت: نزن، بابای من، نزن نامرد دندون بابامو شکستی، همچین که سر و آوردن خرابه یه نگاه کرد گفت: بابا صورتت زخمیه منم صورتم زخمیه، بابا تشنه کشتنت منم هنوز تشنه ام، بابا چشمات ورم کرده چشم دخترت هم ورم کرده، اما بابا تو با من فرق میکنی، تو با چوب به لبات زدن لب رقیه ات سالمه، تاریخ میگه انقدر زد به دهنش...*