نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج عباس حیدرزاده

خورشید روی بام دنیای حسینی
فرزانه ای و ماه شبهای حسینی
باباست محو حسن سیمای تو، بانو!
یا این که تو گرم تماشای حسینی
ای اشبحُ الناس به زهرا بین زنها
محبوبه ی محبوب و زیبای حسینی
انسیه ای اما، شبیه به فرشته
باید صدایت کرد حورای حسینی
بی بی جان عالم فدای طرز بابا گفتن تو
شیرین زبان یک عمر رویای حسینی
دل می برد چادر نمازت از ملائک
مأموم شبهای مصلای حسینی
*بی بی جانم! امروز با چشم دلت نگاه کن به قد و بالای این خانم سه ساله..ازش سوال کن بگو بی بی جان آبله ی پاهات خوب شده یا نه؟ بگو بی بی جان صورت نیلی ات خوب شده یا نه؟*
بابا برای خود دو تا غمخوار دارد
تو زینب کبری نه، صغرای حسینی
*تا سر بریده رو جلوش گذاشتن باورش نمیشد لذا از روی تعجب صدا زد عمه! من که غذا نخواستم.وقتی در پوش رو از رو طبق برداشتن دید سر بریده ی بابا صدا زد بابا "یا ابتاه! من للیتیمة حتی تکبر؟" پدر جانم چه کسی یتیم تو رو سرپرستی کنه؟ "«يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ" وای از غریبی و بی کسی بعد از تو.."يا ابتاه! ليتني كنت لك الفداء"بابا بمیرم برات.. اما یه جمله ای گفته جگر ها رو آتش میزنه از این جمله پیداس دختر فدایی باباس دختر دور بابا میگرده صدا زد .."يا أبتاهُ، لَيْتني كَنت قَبل هذا الْيَومِ عمياءَ"بابا ای کاش کور شده بودم سر بریدت رو نمیدیدم بابا...*
باورم نمیشه پیشونیت شکسته
اومدی خرابه با چشمهای بسته
خیلی گله دارم از دست زمونه
که لبت کبود از ضرب خیزرونه
بابا بابا !"یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی"یه نگاه کرد دید رگهای گردن نامرتب بریده شده شاید شنیده بود سر بابا رو از قفا بریده صدا زد :"يا أبتاهُ، منْ ذَا الَّذي قَطع و ريدَيْكَ؟"کی رگهای گردنت رو بریده بابا؟..*
در این سه ساله مرا یک مسافرت بردی
من از خرابه، تو از تشت سر در آوردی
تو در تنور و من هم در خرابه خوابیدم
چقدر ما دو نفر شکل هم بلا دیدیم
بابا ببین که هر دویمان را اسیر کرده سفر
ببین که هر دویمان را چه پیر کرده سفر
بابا تو رفتی و من بیچاره بینوا ماندم
تو رفتی و چقدر زیر دست و پا ماندم
بابا! بیا مرا ببر با خودت که خسته شدم
سه ساله ام قد صد ساله ها شکسته شدم
*بعضی ها میگن سر رو نشناخت خیلی حرفه بعضیام بدن رو نشناختن طبیعیه.. بدن رو یا از روی سر میشناسن یا از روی لباس. قربون اون بدنی برم که نه سر داشت نه پیرهن کهنه داشت. لذا سکینه نشناخت. صدا زد عمه جان این بدن کیه؟
عمه جان این بدن بابای غریبت حسینه..اما مردم خیلی سخته خیلی حرفه دختر سر بابا رو نشناسه.چطور بود که سر رو نشناخت اهل ذکر دوتا دلیل نقل میکنن. اولین دلیلشون اینه میگن وضع سر به هم ریخته بود، پیشانی شکسته بود،لبها چوب خورده بود، لذا سر بابا رو نشناخت.اما یه دلیل دیگه میگن شاید این دلیل دوم درست باشه. از شدت سیلی که به رقیه زدن دیگه چشمهاش تار میدید...*
سیلی گرفت قدرت بینایی مرا
دیوار میکند کمکم راه میروم
*یه سیلی مدینه زدن اونقدر سیلی مدینه سنگین بود دیگه مادر سر درد میکرد.. دستمال به سرش میبست. معصبه الرأس، باکیه العین.. اونقدر سیلی مدینه سنگین بود گوشواره شکست. حالا من یه سوال ازت میکنم. سیلی با صورت مادر هیجده ساله چه کرد چشمها تار، گوشه ی چشم کبود سردرد..حالا من ازت سوال میکنم سیلی با صورت دختر سه ساله چه میکنه ؟
بگو حسین،حسین ..*
بر لاله پرده ی نیلی نمیزنن
ماتم رسیده را سیلی نمیزنن
«هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین..»
برچسب ها
- شعر مذهبي
- دانلود روضه
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- گريز روضه
- گريز مداحي
- متن روضه با صوت
- دانلود روضه شب سوم محرم
- متن روضه شب سوم محرم
- متن روضه شهادت حضرت رقيه
- متن روضه شهادت سه ساله اباعبدالله الحسين
- متن شعر مداحي حضرت رقيه
- شعر روضه شهادت حضرت رقيه
- متن روضه براي حضرت رقيه
- متن روضه شب 3 محرم
- شب حضرت رقیه
- دانلود روضه شب سوم محرم بهمراه متن
- شب سوم محرم
- آموزش مداحي
- حاج عباس حیدرزاده
- دانلود مداحي
- متن روضه های حاج عباس حیدرزاده