نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت قاسم علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج محمد رضا بذری

«حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان یا مظلوم ..»
*گفت قاسمم!..*
تو که اینگونه روی خاک ز هم وا شده ای
وای بر من که دچار غم عظما شده ای
قاسم جانم !
دیشب از طعم خوش مرگ و عسل میگفتی
ظهر امروز در این معرکه معنا شده ای
پسرم بی زره رفتی و از هر طرفی سنگ زدند
که چنین سرخ ترین لاله ی صحرا شده ای
هر کسی از تن صد پاره تو سهمی برد
در کریمی خودت وارث بابا شده ای
قاسم جان!
سمِّ مرکب همه جای بدنت را له کرد
بی سبب نیست اگر در همِ شنها شده ای
استخوانه قفس سینه تو خورد شده
تازه حالا نوه ی حضرت زهرا شده ای
بردنت تا دم خیمه چقدر سخت شده
باورم نیست چرا هم قد سقا شده ای
*وقتی ابی عبدالله جایگاه همه رو در بهشت نشان داد قاسم صدا زد عمو جان آیا منم سهمی دارم از شهادت؟ فرمود:" کیف الموت عندک"عرضه داشت:" اهلا من العسل" ابی عبدالله یک تعبیری داره صدا زد "فداک عمک"عمو به قربونت بره این شأن والای قاسم بن الحسن است که امام معصوم میفرماید من قربونت برم. حالا عرض من اینجاست ابا عبدالله فرمود: بله قاسم جان تو هم سهمی از شهادت داری فرمود: هم تو هم پسرم شیرخواره ام سهمی از شهادت دارید. و این خیلی عجیبه رفقا.. انگار شب عاشورا فیضی در روضه علی اصغره که همه ی اصحاب سیدالشهدا باید به فیض اون روضه برسن. بیخود نبود اولیاء خدا دلبسته ی روضه علی اصغرن.
شب عاشورا ابی عبدالله فقط یک روضه خوند اونم فقط روضه علی اصغر و خوند.به روضه قاسم بن الحسن رسید گذرا رد شد فرمود: به بلای عظیمی دچار میشی اما روضه علی اصغر و خوند شب عاشورا قاسم گریه کرد اصحاب گریه کردن. قاسم یکهو یک لحظه فکر کرد با خودش یعنی چی ما همه هستیم داریم میجنگیم معرکه جای دیگه اس علی اصغر چرا باید جون بده یک لحظه صدا زد عموجان! مگه بناست اینها به زنها نزدیک بشن به اهل خیمه نزدیک بشن؟ این روضه ی شب عاشورای قاسم. اما روز عاشورا روضه ی عجیبی است رفقا و اون اینه که خیلی یتیم گریه کرد تا ابا عبدالله رو راضی کنه نوشتن هم دست آقا رو هم پای آقا رو میبوسید تا اجازه بگیره .خیلی گریه کرد قاسم بن الحسن..از لحظه ای که اذن میدان گرفت و میخوام شروع کنم برا روز عاشورا خیلی ضجه زد دست و پای ابی عبدالله و میبوسید و گریه میکرد. نوشتن ابی عبدالله قاسم رو بغل کرد هیچ وداعی رفقا تو روز عاشورا اینگونه نبود. حتی ابا عبدالله با علی اکبر وداع کرد دو تا پدر و پسر این دو تا بزرگوار از هوش نرفتن. اما با قاسم ابی عبدالله وداع کرد نوشتن "حتی غشیه علیهما" هردو تا غش کردن خیلی این وداع، وداع سختی است. انقد براتون بگم هردو انقد ناله زدن از حال رفتن باز ابی عبدالله دید قاسم داره پاهاشو میبوسه عمو بذار برم به هر نحوی که بود آمادش کرد اذن میدان داد. فرمود: عباس جان زره بیارید براش هر زره ای میاوردن اندازه اش نبود.شیخ جعفر شوشتری میگه: آقا عمامه سر قاسم رو دو قسمت کرد یک قسمتو سرو صورت قاسم و پوشوند یک قسمتم مثل کفن به تن قاسم کرد. آماده میدان رفتن حالا میخواست سوار بر مرکب بشه.ابی عبدالله کمکش کرد قاسم سوار بر مرکب شد. راوی میگه دیدیم این آقا زاده میومد خیلی گریان و محزون بود این اشکهاش سرازیر بود. راوی میگه اشکهاش سرازیر بود سه تا علت داره..شایدم بیشتر باشه یک علتش برمیگرده به شب قبل صدا زد عمو جان !آیا قراره اینها به زنها واهل خیمه نزدیک بشن؟
قاسم گریان داشت میرفت. الان داری میری میدان باید رجز خوان بری دشمن از هیبت تو بترسه.. چرا گریان داره میره بسمت میدان؟ حتی راوی میگه دیدیم این بند کفششم آویزان بود گریه میکرد.سه تا علت داره سه تا علت و عرض کردم من نوشتم علت اولش و عرض کردم..علت بعدیش تو رجزش معلوم میشه صدا زد"ان تنکرونی فانا ابن الحسن سبط النبی المصطفی و المؤتمن هذا حسین کاالاسیر المرتهن"علت بعدیش برا این یک تیکه است .صدا زد این حسینه این نوه ی پیغمبره مثل اسیر،گرفتار شما شده گریه اش برا ابا عبدالله بود رفقا ..علت سومش هم اینجا معلوم میشه رو کرد به عمر سعد صدا زد شما سیراب باشید و اهل بیت پیغمبر همه تشنه .جمله اش اینه صدا زد حتی اسبان شما سیرابن اما اولاد پیغمبر لب تشنه ان ..اما حالا باید بجنگه قاسم بن الحسن از رزمش که نگم شیر زاده اس آقا زاده اس.رزمش هم بی نظیره زد به دل لشگر.یه نقلی هست رفقا در عرب اینگونه بود پرچمدار میفتاد شیرازه ی لشگر بهم می ریخت .نقل اینه زد به دل لشگر هم پرچمدار و زد قاسم پرچمدار افتاد زمین برا مدتی شیرازه ی لشگر از هم پاشید. تعداد زیادی و به درک واصل کرد خیلیا رو کشت بالاخره آقا زاده اس. حتی اون ازرق شامی و بچه هاش و همین آقازاده به درک واصل کرد چهارتا پسرش تعداد زیادی و به درک واصل کرد. اینجا بود یکوقت دور این آقازاده رو گرفتن گفتن اینجوری نمیشه باید سنگ بارانش کنیم هی سنگ میزدن به بدنش.. سه تا شهید رفقا تو کربلا سنگ باران شدن یکی عابس یکی قاسم یکی هم خود سیدالشهدا. عمربن سعد ازدی خدا لعنتش کنه صدا زد..گناهان عرب به گردن من اگه داغ این نوجوان و به دل عموش نذارم. لشگر و دور زد نوشتن چنان با شمشیر زد به فرق قاسم.. قاسم از اسب به زمین افتاد.رفقا دیدید تو شکار اینگونه اس اون کسی که اولین ضربه کاری رو میزنه میگه برید کنار شکار مال منه.وقتی ضربه رو عمربن سعد ازدی زد خودش اومد رو سینه قاسم نشست ..کاکل قاسم و به دست گرفت.وای وای ..اومد سرش و از بدن جدا کنه نوشتن ابا عبدالله مثل باز شکاری هی این لشگر و میشکافت خودش و رسوند به بدن قاسم دید این نامرد میخواد سر قاسم و از بدن جدا کنه آقا اینجا بود شمشیر و حواله داد دست این ملعون از بدن جدا شد این نامرد اهل قبیله اش و صدا زد همه اومدند کنار بدن قاسم جنگی در گرفت ابی عبدالله همه رو دور کرد هر شهیدی جون میداد یبار آقا رو صدا میزد اما قاسم مکرر میگفت: یا عماه.. یا عماه..هر سم اسبی که رو بدنش میومد هی پشت هم صدا میزد.گاهی سم اسب رو پهلوش میومد دیگه نمیگفت یا عماه میگفت یا اُمّاه.. اینجا بود ابی عبدالله همه رو دور کرد آرام آرام گرد و غبار جنگ خوابید ابا عبدالله اومد بالا سر قاسم دید هی داره قاسم پاشو رو زمین میکشه اومد سر قاسم و به دامن گرفت فرمود: خیلی برا عمو سخته عمو رو صدا بزنی نتونم برات کاری بکنم، کاری کنم هم فایده نداشته باشه ..*
برچسب ها
- باب الحرم
- حضرت قاسم (ع)
- متن روضه حضرت قاسم (ع)
- اشعار شهادت حضرت قاسم (ع)
- رضا بذری
- توسل
- آموزش مداحی
- متن روضه
- کریم اهل بیت
- جانسوز
- متن شعر
- اشعار مذهبی
- روضه و توسل
- متن اشعار
- امام حسن مجتبی
- امام دوم
- محمد رضا بذری
- حاج محمد بذری
- متن روضه برای شهادت امام حسن مجتبی
- متن روضه شهادت امام حسن مجتبی
- متن شعر شهادت امام حسن مجتبی
- کریم آل الله
- حاج محمدرضا بذری
- دانلود مداحی شهادت امام حسن مجتبی
- دانلود روضه شهادت امام حسن مجتبی
- بذری