نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حیدر خمسه

روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حیدر خمسه

وقتی نگاه می‌کنمت فخر می‌کنم 
پیغمبرِ سپاه به دشت بلا علی 

کرب و بلا ز فیض وجودت منور است
جان حسینی و نوهٔ مرتضی علی

عشق است این دو منصب 
اباالفضلِ باوفا سقّا و تو مؤذن کرب‌ و بلا علی

حفظت کند خدا پسرِ من برای من
ای پشت گرمی همه خیمه‌ها علی

*گفت اگه میخوای بری برو اما اول برو خیمهٔ مَحرمات..سکینه اینورش رو گرفته بود رقیه رفت رو گردنش گفت: نمیذارم بری از صبح هرکس رفت برنگشت .ما رو برگردون مدینه ..*

احساس می‌کنم که ز تو می‌شوم جدا
نفرین به روزگار بد و بی‌ وفا علی

اِرباً اربا یعنی: پا نشی دیگه 
عصای دست بابا نشی دیگه 
یه جوری بپاشه از هم بدنت 
که رو دست بابا جانشی دیگه 

اِرباً اربا یعنی: کینه رو بیاد 
شمشیراشون تا رو ابروها بیاد 
یه جوری داغتو رو دل بذارن
که بابات سمت تو با زانو بیاد 

*عمر سعد پسرهاشو آورد جلوی اباعبدالله 
گفت: ببین چه قد رشیدی دارن ..*

ارباً اربا یعنی: پرپرت کنند 
تیغا رو راهی پیکرت کنند
 
ارباً اربا یعنی: اکبر باشی و
 دشمنا هزار تا اصغرت کنند 

ارباً اربا یعنی: پاییزت کنند 
کشتهٔ شمشیرای تیزت کنند
 
بعد از اینکه تیکه تیکه کردنت
 بشینن دوباره ریز ریزت کنند 

ارباً اربا یعنی: زیر جوشنت
 پاره پاره بشه حتی پیرهنت
 
وقتی نیزه ها میکوبن بشینه 
روی هر کدوم یه تیکه از اون بدنت 

*وقتی بدنو جمع کرد دید شمشیرهایی که افتادند، گوشت علی رو لبه شمشیرهاست. با دست جمعش کرد ریخت، رو عبا، عبا رو برداشت، بدن ریخت رو زمین یهو برگشت :*

«جوانان بنی هاشم بیایید 
علی رو بر درخیمه رسانید »

ارباً اربا یعنی: اونقدر بزنن
 که زنا نالهٔ ممتد بزنند
پسرتو جلو چشای تو بزنند
 هی بزنند هی بزنند 

ارباً اربا یعنی: نزدیک فرات
 پسرت رو بکشندجلو چشات
بشینی گریه کنی گریه کنی 
دشمنا هو بِکِشن به گریه هات 

ارباً اربا یعنی:  اکبر دیگه نیست 
اشبه الناس به پیمبر دیگه نیست
 
ارباً اربا یعنی: بعد از این داداش
 رو سر خواهرا معجر دیگه نیست 
 
 گر چه خاصیت یک نخل ثمر داشتن است
نیمی از درد سرم چند پسر داشتن است

به تو و قد رشیدِ تو حسودی کردند
کار ِاین خیره‌ سران چشم نظر داشتن است

میوه‌ی فصلی و در مرز رسیدن اما
چیدن تو چه نیازی به تبر داشتن است

باید از وسعت این دشت تو را جمع کنم
تازه این کار به اما و اگر داشتن است

*سرگرم علی بود وسط میدون جنگ ..یهو دید صدای زن میاد. برگشت دید زینبه باصدایی بلند گفت: وَلَدی وَلَدی پاشو عمه ا ت داره میاد نامحرما نبینند ..حسین! چقدر نگران نامحرما بودی.. صبح یازدهم نامحرما خواهرتو دوره کردن. رَجّاله ها ...آه ..*

با سپر می‌زدند زینب را 
تا سحر می‌زدند زینب را 

#سینه_زنی

«آه علی اکبرم آه علی اکبرم»

داغیست، که بزرگترین داغ عالم است
آن داغ را رواست که داغ جوان شمرد

داغت بزرگ بوده که باید برای من
این داغ را به وسعت هفت آسمان شمرد

زخم سنان و خنجر و شمشیر و سنگ و تیر
صد گونه زخم روی تنت می شود شمرد

تعداد قطعه های تنت را به روی خاک
باور نمی کنم بشود با زبان شمرد

بالا سرت خمیده شدم مثل مادرم
باید دگر مرا پدری قد کمان شمرد

یادآورِ مدینه شدی دیدمت ز دور
گویا غلاف تیغ به بازوت می زنند

خون سرِتو دیدِ تو را کور کرده است
در آن میانه چنگ به گیسوت می زنند

فهمیده اند که نوهٔ مادرِ منی
بیهوده نیست ضربه به پهلوت می زنند

بالا سر تو که جسارت به من کنند
این کوفیان چقدر کف و سوت می زنند 

*از امروز صداها گرفت ..آب نبود 
خیمه ی رباب شلوغ ..سهم آب رو برای رباب بردند ..همه تشنه بودند..حسین... *