نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجراشده شب هشتم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا بذری

نفسِ تو علی اکبرم جلو چِشِ من بریدن
جوون منو چجوری به خاک و به خون کشیدن
خون لخته میاد از کنج لبت
داره می بینه عمه زینبت
بدجوری کردن نامرتبت
بمیرم که پیکرت شد ارباً اربا جانِ بابا
پا توپیش من نکش به روی خاکا جانِ بابا
پاشو تا عمه نیومده تا اینجا جانِ بابا
کینهٔ علی ببین چجور امیدم و ناامید کرد
همون یه نگاه به جسمت محاسنم و سفید کرد
نَشکو الیکَ ربَّ العالمین
علی اکبر افتاده زمین
ندیدم امروز داغی اینچنین
هی جلو چشام داری میزنی پر پر جانم اکبر
تازه شد برام دوباره داغِ مادر جانم اکبر
منو میسپاری به خنده های لشگر جانم اکبر
اکبرم بالای نعش تو پسرم میخورم زمین
آتش گرفته این جگرم میخورم زمین
اکبرم مویم سفید گشته چنین قد کشیده ای
حق دارم ای پسرم، پدرم میخورم زمین
*راوی میگه تو کوچه های مدینه دیدم چنان صدای ناله ای بلنده حتی میگه شتر من از حرکت ایستاد و نشست خودمم از شدت حزن اون ناله نشستم رو زمین ناله زدم یکوقت دیدم در اون خونه باز شد یک دختری از اون خونه اومد بیرون سوال کردم اینجا منزل کیه؟ گفتن منزل سیدالشهداس منزل حسین بن علیه. گفتم: این صدا ناله ی کیه؟ گفت صدای ناله ی ام لیلاس مادر علی اکبر از وقتی داغ علی اکبر و دیده هر روز کارش اینگونه ناله زدنه معمولا اسمش کمتر تو روضه ها میاد نبود کربلا تومدینه که داغش و شنید گریه کرد..*
اکبرم دست خودم نبود که با زانو آمدم
پیچیده در کمرم درد که میخورم زمین
پسرم امروز روز جشن زمین خوردن من است
کف میزنن دور و برم میخورم زمین
اکبرم با پهلوی شکسته تو زنده میشود
داغ مدینه در نظرم، میخورم زمین
با هر تکان تن تو ز هم باز میشود
جسم تو را چگونه برم میخورم زمین
*تا اذن میدان گرفت علی اکبر تا اجازه میدان خواست.. ابی عبدالله همون اول بدون ذره ای تعلل گفت برو پسرم اما یکسر به خیمه ی زنا بزن. اومد تو خیمه ی زنا بچه ها خیلی این زن و بچه امید داشتن به علی اکبر همونجور که به اباالفضل العباس امید داشتن به علی اکبرم امید داشتن.
یلی است شیریست وجودش آرامش اهل خیمه اس حالا میخواد با زنا وداع کنه. دورش و گرفتن انقد این بچه ها گریه کردن دیدن این جا خودشون و به بازو علی اکبر آویزان میکنن داداش کجا میری ما رو تنها میذاری.. دیدن بچه ها دور علی اکبر و گرفتن گریه میکنن خودشون و آویزان به بازوی علی اکبر یوقت دیدن زینب اومد جلو علی اکبر شرم و حیا این علی اکبره دست پرورده ابی عبدالله است. محضر عمه جانش از خجالت سرش پایینه که این بچهها تشنه ان. یعنی عباس باشه علی اکبر باشه این زن و بچه از تشنگی ناله بزنن از خجالت علی اکبر سرش پایین. یکوقت زینب کبری اومد روبه روش علی جان میخوای بری یک جمله "ارحم غربتنا" به غریبی ما رحم کن علی اکبر ابی عبدالله دید این زنا ول نمیکنن علی اکبر و.. اومد صدا زد ممصوص در ذات خداست پسرمو رهاش کن این میوه الان دیگه رسیده است دیگه باید بره این گل وقت شکفتنشه دیگه باید بره همه رو یجوری آرام کرد اما مگه دل خود حسین آرام میشه حالا میخواد علی اکبر بره هی آقا کمک میکنه زره رو محکم میکنه هی بهانه میکنه یکم بیشتر قد و بالاشو ببینم. داره میره میگه پسرم خودتو درست کنم، زره تو محکم کنم، بابا حواست باشه ها یه خیمه منتظرتنا حواست باشه بابا.. قربونت بره حالی بود رفقا یه وقت ابی عبدالله دید دیگه نمیشه بیش ازین این پسرو معطل کنه آرام آرام سوار بر مرکب شد این علی نبود که میرفت همه وجود ابی عبدالله بود که میرفت اینجا اولین احتضار ابی عبدالله است.
علی اکبر راه افتاد آرام آرام آرام دیدن ابی عبدالله نمیتونه خودشو نگه داره هی پشت علی قدم این مرکب داره علی و میبره حسین هم داره پشت مرکب قدم قدم میاد هی آسمان و نگاه میکنه هی محاسنش و بدست میگیره خدا شاهد باش یکی و فرستادم سمت میدان."أشبَهُ النّاسِ خَلقاً و خُلُقاً و مَنطِقاً بِرَسولِكَ"هر وقت دلمون برا پیغمبر تنگ میشد و مشتاق زیارت پیغمبر می شدیم علی اکبرو نگاه میکردیم. دیدیم حال ابی عبدالله عجیبه دیدن رفت پشت علی، مرکب علی رو میبره حسین پشت مرکب میاد تا جایی که صدا برسه یه وقت صدازد.." یابن سعد! قطع الله رحمه" خدا رحمتو قطع کن داری علی اکبرو ازم میگیری.. علی اکبر رفت جنگ نمایانی کرد برگشت." یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی"بابا تشنگی داره منو از پا میندازه سنگینی زره داره عذابم میده. علی اکبر دوباره رفت میدان جنگ نمایانی کرد بخدا قسم مثل امیرالمومنین این پسر ضربه میزد. بخدا قسم یاد ابی عبدالله که چنین فرزندی تربیت کرده در ذهن مردم کوفه موند.
چه کرد علی اکبر در این میدان تاخت تاخت میمنه به میسره یکوقت دیدن خدا لعنت کنه "مُرّة بن مُنْقِذ عَبدی"رو گفت گناهان عرب به گردن من اگه داغش و به دل باباش نذارم.از پشت نامردی ضربه به فرق علی اکبر زد. رودرو کسی حریف علی اکبر نمیشد ضربه به فرقش خورد. علی اکبر دوتا دست و انداخت دور گردن اسب اما ضربه چنان شدت داشت توان و از علی گرفت اسبِ جنگی آموخته است یادش میدن سوار زخمی شد باید برش گردونه اما دیدن خون فرق علی ریخت رو چشم اسب مسیر و اشتباه رفت. افسار مرکب و گرفتن براش کوچه وا کردن دو طرف ایستادن سر فرصت قطعه قطعه کردنش" فقطعوه بسیوفهم اربا اربا "همینقدر برات بگم تا افتاد بابا رو صدا زد.. شیخ جعفر شوشتری میگه آقا اومد کنار بدن قاسم مثل باز شکاری به سرعت رسید اما تا به اکبر رسید دیگه رمق از تن حسین رفته بود رسید کنار اکبر دید دارن فرار میکنن کجا میرید بیچاره ام کردید. جوونمو به خاک و خون کشوندید کجا میرید دیدن آقا رکابو گم کرد اینجا اولین بار بود آقا از اسب زمین افتاد دیدن میخواد رو زانو خودشو بکشه بیاره بالا بایسته نمیتونه.. با زانو بگم کشان کشان هی میگفت "ولدی ولدی ولدی ولدی ولدی ولدی" اومد سر اکبرو به دامن گرفت علی اکبرو بغل کرد. دیدن آقا این انگشت و برد تو دهن علی این لخته خونارو بیرون آورد. یبار دیگه بابا صدا بشنوه امشب من این عبارته مقتله همچین که خون و از دهان علی پاک کرد دو تا دست و گذاشت دو طرف صورت علی هی دندونای علی رو میبوسید..*
جوونای فامیل بداد بَرسید
بَزنین چه سرتیر بداد بَرسید
عصاره بیارید به داد بَرسید
عباره بیارید به داد بَرسید
ای داد بیداد
زمین گیر بیدما ای داد بیداد
جوونا جوونا یواش بَبرید
تنه غرق خونا یواش بَبرید
*آقا من نمیدونم من یک سوال میخوام بکنم .مگه اینا دور حسین و نگرفته بودن سوال من اینه زینب چجوری اومد اولین بار بود دختر علی جلو نامحرما...تا دیدن زینب اومد نشست رو تن علی اکبر دیدن آقا عباشو اول انداخت رو زینب. "بنی هاشم احملوا اخاکم الی الفسطاط "جوونا بیاید بیاید حسین و یاری کنید. جوونا اومدن عبای خودِ حسین و پهن کردن بدن علی اکبر و تو عبا گذاشتن ببرن.. عبارت مقتله.. لما قتل علی بن الحسین علیهم السلام وقتی علی اکبر جون داد. ابی عبدالله رفت سمت خیمه چجوریشو بگم "باکیاً، گریاناً حزینا" همهمه وجودش و گرفته بود. حالا این عبارت "مایوسنا نفسه" دیگه آقا امید به زنده بودن نداشت از خودشم نا امید شد ...حسین*
برچسب ها
- رضا بذری
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- متن روضه
- شعر مذهبی
- دانلود روضه
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گریز روضه
- گریز مداحی
- متن شعر مداحی
- متن روضه با صوت
- محمد رضا بذری
- حاج محمد بذری
- متن روضه شب هشتم محرم
- روضه حضرت علی اکبر
- متن روضه حضرت علی اکبر
- شعر شهادت حضرت علی اکبر
- متن روضه شب 8 محرم
- حضرت علی اکبر امام حسین
- بذری
- محرم 1403
- هشتم محرم 1403
- شب هشتم محرم 1403