نمایش جزئیات
روضه و توسل حضرت علی اکبر علیه السلام اجراشده شب هشتم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج عباس حیدرزاده

ای آفتاب روشن شب های کربلا
پیغمبر دوباره ی صحرای کربلا
ای از تمام آدمیان برگزیده تر
نوح و خلیل وآدم و موسای کربلا
یک کاروان به عشق نگاهت اسیر شد
گیسو کمند خوش قد و بالای کربلا
آب فرات و علقمه و گنبد حسین
یا تل زینبیه و هر جای کربلا
هر چند دیدنی است ولی دیدنی تر است
پایین پای مرقد آقای کربلا
*وقتی میرسی پایین پای کربلا دیگه قدمت حرکت نمیکنه. وقتی سرت رو روی ضریح ابی عبدالله میگذاری با گوش دلت صدای بابا رو میشنوی هی میگه "ولدی،ولدی"
گر چه علی اکبر سر نداره ولی سرش زیر قدمهای بابا*
نزدیک تر به محضر آقاست جای تو
پایین پایی و همه پایین پای تو
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوه ی طوری که داشتی
شب زنده دار بودی و ذوب خدا شدی
در بندگی گذشته حضوری که داشتی
ای سر به زیر و از همگان سربلند تر
تسکین عمه بود غروری که داشتی
خَلقاً و منطقاً همه مثل رسول بود
در کوچه های شهر عبوری که داشتی
این آفتاب توست که خورشید مان شده
یا که پیمبر است دوباره جوان شده
یک لحظه ای کنار بزن این نقاب را
بیچاره کن به صبح دمی آفتاب را
اینک خودی نشان بده تا سجده ات کنم
از من مگیر فرصت این انتخاب را
نور جبین نیمه شب در تهجدت
در هم شکسته کوکبهٔ ماهتاب را
آباد باد خانه ات ای زلف پر گره
من از تو دارم این دل صاحب خراب را
دستار را ببند و کنارم قدم بزن
شاید کمی نظاره کنم بوتراب را
*علی اکبر جگر باباست همه ی هستی باباست. بچههای ما پاره های جگر ما هستن.پدر و مادری که داغ جوون میبینه جگرش میسوزه.خدا رحمت کنه مرحومحاج حسین کبیر و پدر شهید بود روضه خون بود وقتی می خواست روضه علی اکبر بخونه گریه می کرد داد میزد.یقه اش روپاره می کرد. یه جمله میگفت. میگفت: از موقعی که داغ پسر دیدم جگرم میسوزه.هر چی آب یخ میخورم جگرم خنک نمیشه بعد مدتی دیدن آرام داره گریه میکنه گفتن چی شد تو که داد میزدی بلند بلند گریه می کردی ؟گفت یه شب ارباب رو در خواب دیدم. امام حسین جمله ای گفت دیگه خجالت می کشم داد بزنم.حضرت فرمود: شیخ حسین چیه اینقدر داد میزنی گفتم آقا از موقعی که داغ جوون دیدم جگرم میسوزه هر چی آب یخ میخورم جگرم خنک نمیشه.حضرت یه نگاه به من کرد فرمود: شیخ حسین تو تازه بدن ارباً اربا ندیدی *
حرفی بزن اکبر من دیگه بریدم
تا کنار جسمت با زانو رسیدم
ریختن به هم ای وای کل بدنت رو
رو عبا میذارم اعضای تنت رو
خزونم کردن میبینی نصف جونم کردن
سر پیری عزادار جوونم کردن
خزونم کردن، خزونم کردن
*بلند،بلند داد میزد آخه کنار هر بدنی میرفت با اون حرف میزد.با حبیب حرف زد. اباالفضل جان دربدن داشت حرف زد. اما کنار بدن علی که رسید کار بدن علی تموم شده بود. هر چی صدا میزد ولدی هر چی داد میزد ولدی ،ولدی،ولدی.نوشتن"صاح الإمام سبع مرات" هفت بار داد زد ولدی،ولدی اونقدر بلند داد میزد صداش به خیمه ها رسید. یه مرتبه دیدن یه خانمی از تو خیمه بیرون دوید صدا میزنه وا اخیا وای برادرم،وای برادرم.دوید خودش رو رسوند تا رسید کنار بدن دید بدن اربا اربا است..چادرش رو کشید رو بدن علی اکبر حسین نبینه.امام حسین شانه های زینب رو گرفت بلندش کرد.
خیز از جا آبرویم را بخیر
عمه را از بین دشمنها ببر
*دو جا فقط زینب کبرای از خیمه بیرون آمده،مظهر حیاست. مازنی میگه سال همسایه زینب کبری بودم یه بار قد وبالاش رو ندیدم چی شد دوید ؟یه بار برا علی اکبر دوید ،یه بار دیگه هم میدون اومد اما بار دوم دیگه پا برهنه اومد هی زمین میخورد بلند میشد هی صدا میزد حسین *
لشکر کوفه دوره اش کردهاند
سنگ و تیرش زدن تا نیشد
آنقدر نیزه خورد بر جسمش
نیزه بر روی نیزه جا میشد
شمر وقتی که روی سینه نشست
کربلا تازه کربلا میشد
کاش میشد که زینبش نرسد
یا که از روی نیزه پا میشد
برچسب ها
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- متن روضه
- شعر مذهبی
- دانلود روضه
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گریز روضه
- گریز مداحی
- متن شعر مداحی
- متن روضه با صوت
- متن روضه شب هشتم محرم
- روضه حضرت علی اکبر
- متن روضه حضرت علی اکبر
- شعر شهادت حضرت علی اکبر
- متن روضه شب 8 محرم
- حضرت علی اکبر امام حسین
- حاج عباس حیدرزاده
- متن روضه های حاج عباس حیدرزاده
- محرم 1403
- هشتم محرم 1403
- شب هشتم محرم 1403