نمایش جزئیات

مناجات و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

مناجات و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

به استعانت اشک علی الدوام حسین
شروع می کنم این ماه را به نام حسین

دوباره چشمه ی خونی ز عرش جوشیده
تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده

هزار شکر، عجینیم با غم تو حسین
رسیده ایم به ماه محرم تو حسین

دوباره مهر نمای محرمت شده ایم
هزار شکر که درگیر ماتمت شده ایم

قبای بندگی خویش را کفن کردیم
لباس نوکری شاه را به تن کردیم

اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم
سیاهه های عزا را دوباره نصب کنیم

میان سینه ی ما آهِ تازه، دم شده است
بساط چایی و اسپند هم علم شده است

*دوباره همه اومدن دیگه، خادما، میوندارا، کفش جفت‌کناو...*

حسین جان!
چقدر فرشِ حسینیه جابجا کردیم
چقدر پادویی روضه ی تو را کردیم

*چقدر دویدی این شبا که خودتو برسونی؟حالا کی ما رو آورده‌؟ کی ما رو دعا کرده که ما الان اینجاییم..*

بقای نوکری از ربنای فاطمه است
با همون دستای شکسته اش، برا هممون دعا کرد

بقای نوکری از ربنای فاطمه است
به روضه آمدن ما دعای فاطمه است

در این حسینیه تحت لوای مولاییم
به زیر سایه ی چادر نماز زهراییم

خوشا بحال دو چشمی که غرق دریا شد
کسی که گریه کنت شد عزیز زهرا شد

قسم به کوثر و زمزم شفاست گریه ی تو
برای هر چه مریضی دواست گریه ی تو

قسم به تذکره ی قدسی خدای جهان
حسین! راه علاج است آی بیماران

اسیر معصیت ممتدم نکن ارباب
تو را به جان رقیه ردم نکن ارباب

مرا فقیر نگاهت بدانیم خوب است
گدای شاه خراسان بخوانیم خوب است

رکوع اشک شدم‌گریه ی نماز شدم
به جان دختر تو کربلا نیاز شدم

چه می شود که به سمتت قدم قدم برسد
چه می شود که دم اربعین، حرم برسد

*شب اول محرمه ، فرمود: شب اول محرم که میشه، خدا پیراهن خونی ابی عبدالله تو عرش آویزان می کنه، همه ی ملائک، ماها نمیبینیم ملائکه میبینن، همه ی ملائک نگاه به پیرهن خونی حسین میکنن،آخی ، چی کار باهات کردن آقا.. آخه این پیراهن که فقط خونی نیست، جای نیزه و شمشیرم درش هست، این پیراهن جای نعل اسبم درش هست..*

 حسین جان !
چه می شود که به سمتت قدم قدم برسم
چه می شود که دم اربعین، حرم برسم

چراغ سرخ دم قتلگاه روشن بود
هزار نیزه ی خونین درون یک تن بود

نفس نفس زدن او، به آه بند شده
صدای چکمه ی یک بد دهن بلند شده

به خشکی لب آقا، لگد نزن، ای شمر
به پیش مادر او حرف بد نزن، ای شمر

سنان کشانده عقب جمع نیزه داران را
خدا به خیر کند حلق شاه عطشان را