نمایش جزئیات

مناجات و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

مناجات و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام  اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

ابر غم پرور بانی سرمای من است
شب برفی فراقت شب یلدای من است

اشک در چِشم، به تنهایی خود خندیدم
بغض پی برد که این حالت حاشای من است

مشق دوری تو تکلیف شب و روزم شد
درس هجران تو، سر خط الفبای من است

یوسف از مصر دم پیری یعقوب رسید
پس شکسته شدن از داغ تو مبنای من است

آنقدر آه کشیدم دل عشاقت سوخت
پای شمع تو‌ پری ریخت اگر پای من است

همه ی شهر مرا پس زد و تو پس نزدی
سفره ی سبز تو، هر بار پذیرای من است

دیگران را مَنشان پشت در خانه ی خود
به همه گفته ام این گوشه فقط جای من است

*نکنه بخاطر گناهی که ازم سر میزنه یه خبطی، یه خطایی، یه غلطی، یه اشتباهی منو از در خونه ات ردم کنی بیرونم‌کنی انقدر بهتر از من هستن که بیاری جای من بنشونی.ولی انقدر مهربونی، پدری میکنی ، تو فقط بابای رقیه نیستی امشب برا همه ی ما داری بابایی می کنی، امشب برا همه ی ما پدری می کنی آقاجان ..خوب گریه کنید یهو میبینی صحرای محشر میشه،اصلا معلوم نیست اونجا ما رو بخرن نخرن وضعیتمون چی میشه، اونجا وقتی گریه میکنی داد میزنی که یکی به داد من برسه یهو میبینی میگه این چقدر صداش برام آشناست من اینو تو روضه های حسینم صدای ناله اشو میشنیدم از همون موقع داد میزد میگفت: یکی به دادم برسه..*

آقاجان!
دیگران را منشان پشت در خانه ی خود
به همه گفته ام این گوشه فقط جای من است

قانعم یک بغلِ ساده برایم کافیست
از تو ای دوست همین، کل تقاضای من است

آقا جان!
هر زمان لنگ شدم فاطمه را هم انداخت
ای مادر
رفع مشکل هنر حضرت زهرای من است

*مگه میشه کسی گره ای به کارش باشه بگه یازهرا گره اش باز نشه..همچین که از ناقه زمین خورد تا رو زمین افتاد گفت: یا زهرا..میدونی چرا؟ آخه وقتی افتاد هم پهلوش آسیب دید، هم دستش شکست
همچین که زمین افتاد فرض من اینه، من میگم رو ناقه خواب بود آدمی که خواب باشه از بلندی زمین بخوره دیگه حواسش نیست دستاشو سپرش کنه..همچین که از بالا ناقه رو زمین خورد صورتش رو خاک افتاد یهو صداش بلند شد مادر..*

آقاجان!
با خودت یک شب جمعه ببرم شهر حسین
کربلا آرزوی این دل شیدای من است

*چقدر خوبه آدم در خونه ی کسی رو میزنه کار مهمی داره تا درو میزنه ببینه دخترش درو باز میکنه، اگه رودربایستی با اون شخص داشته باشی دخترش درو باز کنه میگی حالا به دخترش میگم به باباش بگه، روم نمیشه به خودش بگم،  خانم جان! رقیه جان! من روم نمیشه به بابات بگم، انقدر به بابات رو زدم روشو زمین انداختم روسیاهش کردم. خراب کردم. دیگه روم نمیشه بهش بگم برام یه کربلا بنویس..*