نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام  اجرا شده شب چهارم محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

آن ردا و آن عبا و آن عمامه بس نبود
کهنه پیراهن مگر جزء غنایم می شود

*گذشت چند روزی، یه مرتبه دیدن حر، خودش فرمانده ی سپاهه، بزرگیه ،احترام داره ، دیدن از دور، سرو روشو پرخاک کرد خاکها رو به سرو روش مالید چکمه هاشو در اورد بندهاشو بهم بست چکمه ها رو گردنش انداخت به پسرشم گفت میشه یقه ی منو بگیری منو بکشونی بسمت حسین، 
یه گنهکار فراری داره میاد.ابی عبدالله از دور دید، بابا احترام داره،فرمانده ی سپاهه، باید بهش احترام گذاشت.تو لشکر یزید آدم محترمیه، بزرگه، حتی چکمه هاشم نباید از پاش در بیاره، یهو ابی عبدالله تا از دور دید حر با این شکل و شمایل داره میاد عباسشو فرستاد فرمود: عباسم برو جلوی حر، چرا اینجوری داره میاد، سرو رو محاسن همه خاکی، چکمه ها رو درآورده، دارن کشون کشون میارنش حر رو، کسی رو بخوان بی عزت کنن بی آبروش کنن همین کار و‌ میکنن.همچین که بی بی اومد تو‌ گودال، دید یه بدنی پر خاک، غرق در خون، نه چکمه ای داره، نه عبایی داره نه کلاه خودی داره، نه لباسی داره، نه انگشتی ، نه انگشتری، نه سری نه پیراهنی....حسین