نمایش جزئیات
روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

بی بی رو صدا زد،چند باری هم قبلا این طوری شده بود.. همچین که صدا زد زینبم، خواهرم، بی بی دلش بهم ریخت،فهمید چه خبر شده، بدو بدو اومد توحجره، زینبم خواهرم !تشتی برام بیار،چی شده عزیزم؟ زینب دست و پاشو گم کرده، دوید سریع تشتی آورد جلو حسنش گذاشت، دید شروع کرد به خون بالا آوردن، داخل تشت رو نگاه کرد دید پاره های جگر حسنشه،
زینب تا خونها رو داخل تشت دید دوید از حجره بیرون، حسینم! عباسم! سریع بیاید حسنم داره جون میده، همچین که ابی عبدالله اومد بالا سر حسنش، یه نگاه که به داداشش انداخت روایت میگه شروع کرد گریه کردن، امام حسن با همون حال صدا زد حسین جان، تو گریه نکن، همه عالم فدای تو..شروع کرد روضه خوندن، "لایوم کیومک یا اباعبدالله"حسین جان! الان تو هستی،زینبم هست عباسم هست بچه هام هستن، ولی یه روزی میاد هیچ کی دورت نیست، یه عده دورتو میگیرن یه عده با نیزه میزنن، یه عده با شمشیر میزنن، اونایی که شمشیر و نیزه ندارن با سنگ میزننت..*
تو ندیدی که چه کردند سم مرکبها
این طرف آن طرف اعضای حسین است
کاش می شد که فارغ از این حسرت دیرینه باشیم
یه محرم شب پنجم کاش می شد مدینه باشیم
بشینیم دم بقیعو تا سحر روضه بخونیم
زیر لب پیش پدر کاش از پسر روضه بخونیم
این شبا دور مزارش تو بقیع غربت محضه
کاش بریم ولو نذارن ناله هم کنیم می ارزه
به خدا می ارزه اونجا، گریه آستین به دهن کرد
گریه از غم حسینو گریه از غم حسن کرد
اگه ما حسینی هستیم کرم امام حسن بود
کاشکی امشب روضه امون تو حرم امام حسن بود
گفتم از حرم دلم سوخت، آقامون حرم نداره
دور قبرش تو محرم پرچم و علم نداره
حرم و گنبد و صحنش همگی وقفه حسینه
حتی روضه اشم گریزش بخدا حرف حسینه
فاطمیه تو محرم روضه های پسراشه
یاد کوچه یاد مسمار، ارث اون به بچه هاشه
داشت نگاه می کردش از تل
ته گودال چه خبر بود
عمو گیر افتاده تنها
مثل زهرا پشت در بود
نیزه ها میرفت بالا
نیزه ها میرفت پایین
چکمه ی شمرو نگاه کن داره
سینه اش میشه سنگین
*آخه پشت درم همینجور شد همچین که مادر اومد پشت در،اون نامرد پاشو بلند کرد...*
دست عمه رو رها کرد
پابرهنه زد به جنجال
از تو جمعیت به سختی
خودشو رسوند به گودال
*اومد تو گودال، همچین که اومد بدوه، عمه دستشو گرفت عمه جان کجا؟؟ عمه رهام کن، چی شده عمه جان؟ شاید عمه جلو چشاش رو گرفت نمیخواد ببینی، تو کوچه هام وقتی امام حسن دید اون نامرد داره میاد جلو، هر قدمی که میومد جلو، مادر چادرشو کشید جلو حسنش، حسن فقط صدای سیلی رو شنید مادر ناله اش بلند شد، آه...*
اگه اون روز، روز پر سوز، یکمی بودم بزرگتر
توی کوچه میشدم من سپر بلای مادر
از کوچه امون برو برو،
دیگه نبینم تو رو
دستت سیاهه نزن
دست عمه رو رها کرد
پا برهنه زد به جنجال
از تو جمعیت به سختی
خودشو رسوند به گودال
صد دفعه آدم تو روضه ش
میمیره زنده میشه
اینجا جاییه که ارباب از
حسن شرمنده میشه
هی میگفت نزن یتیمه
هی میگفت امانتی بود
کشتنش تو بغل شاه
به چه جای راحتی بود
*صحنه رو تصور کن روضه رو متوجه بشی
اومد وسط یه جنجالی که چندین نفر دور ابی عبدالله رو گرفتن،هر کسی داره یه نیزه ای میزنه به حسین، همچین که این بچه اومد این مردای جنگی رو کنار زد خودشو انداخت رو بدن بی جون ابی عبدالله ، حرمله یه شمشیری بالا برد میخواد به ابی عبدالله بزنه یهو اومد تو ذهنش، یبار بابام تو کوچه شرمنده ی مادر شد دیگه الان وقتشه باید یه کاری بکنم آبرو بابامو بخرم، همچین که اومد شمشیرو بزنه به ابی عبدالله دستشو آورد جلو شمشیر به دست عبدالله خورد دستش به پوست آویزان شد، عین مقتله، ناله زد وااماه ، وای مادر، یادمه بابام میگفت تو کوچه ها هم انقده با غلاف به بازوش زدن، اما کار به اینجا خلاص نشد ابی عبدالله بغلش گرفت داره نوازشش می کنه، نامرد یه تیری برداشت تو کمان گذاشت حلق عبدالله رو نشونه گرفت چنان تیری به حلقوم عبدالله زد یه مرتبه ابی عبدالله دید مثل علی اصغرش چجوری رو دست گرفته بود دید عبدالله تو بغلش یه آهی کشید از دنیا رفت. دیگه عبدالله که رفت کار تموم شد همه ریختن سر ابی عبدالله، یکی داره نیزه می زنه، آه زینبم از بالای تل داره نگاه میکنه.." وامحمدا واعلیا وااماه ،صلی علیک ملیک سما هذا حسین مرمل بالدما و مقطع الاعضا و بناتک سبایا
ای حسین....."
برچسب ها
- سیدرضا نریمانی
- باب الحرم
- حضرت عبدالله ابن الحسن (ع)
- متن روضه حضرت عبدالله ابن الحسن(ع)
- اشعار شهادت حضرت عبدالله ابن الحسن(ع)
- نریمانی
- توسل
- آموزش مداحی
- متن روضه
- کریم اهل بیت
- جانسوز
- متن شعر
- اشعار مذهبی
- روضه و توسل
- متن اشعار
- امام حسن مجتبی
- امام دوم
- متن شعر شهادت امام حسن مجتبی
- کریم آل الله
- حاج سیدرضا نریمانی