نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

ترک روی لبت آیه ی قرآنِ رباب
مثل قرص قمری زینت دامانِ رباب

چه کنم تا کمی بهتر بشود لبهایت
می چکد روی لبت اشک دو چشمان رباب

سینه ام شیر ندارد پسرم چنگ نزن
آه بازی نکن انقدر تو با جان رباب

پا برهنه پسرم خیمه به خیمه گشتم
قطره ای آب نبود ای گل ریحانِ رباب

پدر تو به سپاهی سر تو رو‌ زده است
تا خجالت نکشد از دلِ سوزان رباب

تیر خوردی وسط خیمه زمین خوردم من
بعد از این گریه شود روزیه چشمان رباب

*از همون اول که ما اومدیم‌ تو این صحرا این حرمله بد جور نگاه می کرد من از چشماش خوندم با نگاهش میگه داغشو به دل مادرش میذارم*

هر چه آمد به سرم دست به زانو نزدم
جز خداوند به عمرم به کسی رو نزدم

رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند
گل بی برگ‌ و برم را پسرم را کشتند

حرمله خیر نبینی گل من نورس بود
تیر سه شعبه نمی خواست نسیمی بس بود

لای لای گل تشنه، لای لای گل پرپر
مادر چرا بی من، رفتی علی اصغر

لای لای گل پونه، لای لای گل لاله
یک ثانیه است رفتی واسم هزار ساله

تو خیمه ها میگن که سر جدا شدی
زبون من لال نکنه فدا شدی

*چی میگن اینا؟ زینب جان چی میگن این بچه ها؟*

فکری به حال گریه هام کن مادر
برگرد و یک دفعه صدام کن مادر

لالا علی لالا علی 
بگو باید پیدات کنم کجا علی
لالا علی لالا علی
یه وقت نری بالای نیزه ها علی

قنداقه واسه ی تو مثل کفنه
لبای خشکت شیشه ی عمر منه
باور نمیکنم کسی تو رو زده
بچه ی تشنه رو کسی نمی زنه

لالاعلی لالا علی
شهید شدی رو دستای بابا علی
لالا علی لالا علی
نیفتی از بالای نیزه ها علی

*گرفتن بچه، کار هر کسی نیست بچه را باید درست دستت بگیری اگه درست نگیری گردنش میفته فلذا زیر گردن بچه رو همیشه  میگیرن چون نمیتونه بچه ی کوچک، گردنشو نگه داره، ابی عبدالله برا اینه بچه رو نشون بده بچه رو رو دست گرفت. همچین که بچه را بالا اورد گردن بچه افتاد گلوی این شیرخواره نمایان شد. همچین که بچه رو  سر دست گرفت اون نامرد دید لشکرش بهم ریخته همه با همدیگه پچ پچ می کنن ما قراره با کی بجنگیم اگه قراره با این بچه ها بجنگیم نه ما میریم  به ما گفته بودن با حسین بجنگیم، نه ما میریم ما با این شیرخواره نمیجنگیم، اون نامرد صدا زد حرمله..جانم امیر!مگه نمیبینی لشکرم بهم ریخته، چی کار کنم امیر؟ هر کاری میتونی بکن لشکرم داره بهم میریزه، حسین کاری کرده لشکر داره می پاشه، یکیشونو بزن، اون نامرد تیر سه شعبه رو برداشت، شاید اول نیتش حسین بود برا همین تیر سه شعبه برداشت گفت تیر سه شعبه میزنم حسینو راحت میکنم، تیر سه شعبه رو برداشت گفت امیر کیو بزنم؟ گفت اونی رو بزن که دیگری هم باهاش میمیره، کنایه از اینکه بچه رو بزنی پدرم می میره ، مادرم میمیره، تیرو برداشت گلوی شیرخواره رو نشونه گرفت، ابی عبدالله این بچه رو گرفته بالا، یه مرتبه دید این شیرخواره یه تکونی خورد آه.. تا نگاه کرد "فذبح من الاذن ..."تیر سه شعبه اینجوریه، وقتی شلیک میشه میچرخه وقتی می چرخه به هر جایی اصابت بکنه اونجا رو‌پاره می کنه میدره، همچین به گلوی این بچه اصابت کرد سر به پوست آویزان شد...*