نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

روایت میگه وقتی بی بی وارد صحرای محشر میشه از یه گوشه ای بی بی، وارد محشر می شه از یه طرفی هم همه میبینن یه آقای بی سری وارد محشر میشه. امام حسن از یه طرف ابی عبدالله از یه طرف بی سر وارد میشه.. روایت میگه: بی بی از امام حسن سوال می کنه میگه حسنم پسرم این آقایی که بی سر وارد شده کیه؟؟بی بی میدونه میخواد روضه بخونه اهل محشر گریه کنند پسرم این کیه اینجوری سر به بدن نداره؟ امام حسن عرضه میدارن به مادرش ،مادرجان این پسرت حسینه، مادر اینقدر گریه می کنه ناله می زنه. اونجا یکی یکی مثل مرغی که از لابلای سنگها میگرده دونه رو پیدا می کنه یکی یکی نوکرای حسینشو،گریه کنای حسینشو، سینه زنای حسینشو جدا می کنه تو بیا..من یادم نرفته شما در دنیا چجوری برا حسینم گریه می کردید وقتی پیغمبر وارد شد بی بی گریه می کرد آقا فرمود: چی شده دخترم؟ عرضه داشت باباجان بچه ای که در رحم دارم با من حرف میزنه، گفت: خوبه ک دخترم قربونت برم، نه یه حرفهایی میزنه دل منه مادر رو بهم ریخته.. چی میگه عزیزدلم؟ بابا جان! هی میگه "اناالغریب" ولی یکی دو روزه من هر چی آب می خورم بازم آروم نمیشه بازم هی میگه "انا العطشان"، پیغمبر روضه خوند مستمع وگریه کنم دخترشه، گریه هاش که تموم شد سوال کرد از محضر پیغمبر،باباجان،من نگران حسینم، کسی هست برا حسینم گریه کنه؟ من هستم شما هستی؟باباش علی هست داداشش حسن هست ؟؟ نه، هی میگفت: غریبم حسین، کسی نیست برا حسینم گریه کنه پیغمبر اونجا مژده ی شماها رو داده ، فرمود: دخترم نگران نباش از امت من یه عده ای مردها و زنهاشون برا حسینت ضجه میزنن، بلند بلند گریه می کنن. انقدر بی بی خوشحال شد به پیغمبر عرضه داشت باباجان خدا به من اجازه میده اینها رو شفاعت کنم؟ فرمود شفاعت محشر دست توعه، تو هر کیو میخوای میتونی ببری ، اونجاست که بی بی یکی یکی شما رو جدا و سوا میکنه..*
نسیم از پرچمت رد شد حیات تازه ام بخشید
دم عیسی بن مریم نیز این سان روح پرور نیست
نگومن آمدم روضه نگومن آمدم هییت
به اینجا آمدن بی دعوت زهرا میسّر نیست
*بی بی اومده یکی یکی شما رو دعوت کرده ، گفته پاشو برو..*
خانه بودم فاطمه آورد تا اینجا مرا
همه ی شماها رو یکی یکی، لیست پیش خانومه، یهو به دلت میفته بیای هیئت، بی بی گفته بیا، هر چی مادرم بگه رو چشمام میذارم..فقط خانم جان، ای کاش ما مدینه بودیم..*
به گوشم یا حسینی خورد و اشکم مثل باران ریخت
که مثل اسم زیبای تو اسمی گریه آور نیست
بده خرج سفر تا کربلایت را دلم لک زد
مرا چون سالکان پای سلوکو چون ملک پر نیست
من از خدمت به این ارباب سلطانی نصیبم شد
کسی که غیر از این دربار نوکر شد که نوکر نیست
نشستم پای منبر یادم آمد خواهرت می گفت
بیا از نیزه پایین غیر زینب پای منبر نیست
یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید
یا که بردید به تشییع پدر را نبرید
پدری داغ جوان دید ملامت نکنید
روی زانو اگر افتاد شکایت نکنید
چون رمق نیست تکانی بدهد پایش را
پس بگیرید همه زیر بغلهایش را
نکند ناله که زد طبل برایش بزنید
جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید
آی مردم! جگر سینه زنان غم دارد
غم سنگین شب هشت محرم دارد
غم آن لحظه که ارباب به شهزاده رسید
ولدی گفت نشست و ز جگر آه کشید
ای جوانمرد جوانمرگ شدی یا نشدی
پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی
خنده ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است
نیستی و همه ی دشت پیمبر شده است
آه علی جان!
زرهت حرز علی داشت دریدند چرا
گرگها چنگ به روی تو کشیدند چرا
داغ سنگین تو را شانه ی من تاب نداشت
تشنه بودی پدر تشنه ی تو آب نداشت
برچسب ها
- سیدرضا نریمانی
- رضا نریمانی
- نریمانی
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- متن روضه
- شعر مذهبی
- دانلود روضه
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گریز روضه
- گریز مداحی
- متن شعر مداحی
- متن روضه با صوت
- متن روضه شب هشتم محرم
- روضه حضرت علی اکبر
- متن روضه حضرت علی اکبر
- شعر شهادت حضرت علی اکبر
- متن روضه شب 8 محرم
- حضرت علی اکبر امام حسین
- حاج سیدرضا نریمانی
- محرم 1403
- هشتم محرم 1403
- شب هشتم محرم 1403