نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

شب تاسوعاست همه منتظرند روضه ی بی دست بخونم همه منتظرند من امشب بگم یااباالفضل.امشب روضه نمیخواد اینقدر از وقتی که از برادرش حسین شنید. گفت: عباسم نبودی یه روزی ریختن درخونمون، در خونمون رو آتیش زدن، از همون روزی که شنید از حسینش، عباسم نبودی انقدر غلاف به بازوی مادرم فاطمه زدن. هی با خودش می گفت: ان شاءالله دستام قطع بشه.. غلاف به بازوی مادرت زدن حسین جان، ان شاءالله بازوهای من فدایی مادرت بشه ..*
وفاداریِ او را جستجو از مشک آبش کن
نظر کن بر روی آن، جای دندان اباالفضل است
اباالفضلی ترین مرد جهان مهدی موعود است
امام عصر ما، پاره گریبان اباالفضل است
سوار مرکب که می شد این پاها رو زمین کشیده می شد از بس که قد رعنایی داره، پا در رکاب مرکب نمیره انقدر قد و بالاش بلنده. یه روزی همچین که سوار مرکب شد زهیراومد جلو،گفت: عباس وقت داری یه خاطره برات تعریف کنم گفت بگومیشنوم، گفت: یادمه بابات بعد از فاطمه دنبال یه زنی می گشت رشیده باشه ازش بچه های رشیدی بیاره، مادر تو رو بهش پیشنهاد دادن ، رگ غیرت عباس بیرون زده حرف مادر منو داری میزنی! وقتی امیرالمومنین با این خانم ازدواج کرد،فاطمه وقتی اومد تو خونه ی علی،بچه دارشد خدا تو رو به او داد مادرت قنداقه ی تو رو دور سر حسین چرخوند. گفت: بلا گردون حسین بشی، مادرت منتظر این روز بود بابات علی منتظر امروز بوده قرار بوده تو بیای بلاگردون حسین بشی. گفت حالا که این جور شد زهیر، نشونشون میدم، چنان نهیبی به اسب زد رکاب اسب پاره شد اینه عباس، مگه کسی جرات می کنه مقابل عباس بایسته.فلذا ابی عبدالله میدونه عباس بره میدان کسی رو زنده نمیگذاره.عباسشو صدا زد عباس،جونم داداش، میخوام یه حرف درگوشی بهت بزنم،جونم داداش! قربونت برم، عباسم بالاخره منوتو امروز میریم ما هر چقدرم بجنگیم چند نفرشون رو میتونیم بکشیم اینا خیلین، بالاخره منو تو امروز کشته میشیم، اگه میشه میخوای بری دست به قبضه ی شمشیر نبر.چرا دادش؟آخه هر ضربه ای به اینا بزنی اینا به دخترم میزنن، به خواهرم میزنن اینا به رباب میزنن هرچی بهت زدن نیزه شمشیر،هیچ کاری نکن یعنی داداش هر چی منو زدن؟آره هر چی زدنت جوابشونو نده، باشه داداش، فلذا همچین که میخواست بره میدان،مشکو برداشت اول رفت تو خیمه ی بچه ها، رقیه رو بغل گرفت.قربونت بره عباس،من دارم میرم فک نکنی تنهات میزارم از بالای نیزه حواسم بهت هست هر جایی زدنت بگو یا اباالفضل من خودمو میرسونم.رفت میدان نیزه نبود شمشیر نبود چهارهزار تیرانداز، همه به یه نقطه خیره شدن یه نقطه رو نشونه گرفتن. همه ی این چهارهزار تا هر کدوم تیر می زدن دوباره بعدی رو برمی داشتن. اوستای همه ی اینا حرمله ست.تازه میگه هر جاروکه من میگم بزنید مشکو نشونه بگیر. همه ی چهارهزار تیرانداز یه نقطه رو نشونه گرفتن یه مرتبه عباس یه نگاه کرد دید بارون تیر داره میاد خودشو انداخت رو مشک،تیرها به مشک نخوره ،عین روایته اینقدر به این پشتش خورد مثل خارپشت شده، بدنش پر از تیره، اما یه جایی دیدن با تیر و کمان از عباس برنمیان، راهشو بستن دوره اش کردن، جلوشو گرفتن صف کشیدن جلو خیمه ها رو گرفتن از هرطرفی میرفت راهشو میبستن .همچین که تیر به مشک خورد آبها قطره قطره داره میریزه ،دیگه وقتی امید عباس ناامید شد.
همچین که کار تموم شد آب مشک خالی شد امیدی به چیزی نداره دستها قطع شده رو اسب نشسته با پاهاش محکم اسب روگرفته تیر به سینه خورده تیر به چشم خورده دیگه جایی رو هم نمیبینه دستم نداره افسار اسب رو بگیره هی کنه به سمت خیمه ها. یهو اون نامرد اومد جلو گفت: عباس عباس میگفتن تویی! گفت نامرد یه موقعی اومدی من دست در بدن ندارم اگه دست می داشتم بهت نشون می دادم، عباس! تو دست نداری من که دارم عمود رو برد بالا چنان با عمود به فرق عباس زد. خودش تاکید کرده شب تاسوعا این روضه رو بخونید. هر شخصی میخواد از بالا بلندی بیفته دستاشو سپربدنش می کنه، صورتش آسیب نبینه، تیر تو سینه فرو رفته، تیر تو چشم فرو رفته، همچین که رو اسب نشسته دید این تیر داره اذیتش می کنه تیر رو بین دو زانو قرار داد تا سرو خم کرد کلاهخود ازسر عباس زمین افتاد فرق عباس مشخص شده اون نامرد اومد جلو چنان با عمود به فرق عباس زد. از بالای اسب چنان زمین خورد این تیر تا نیمه تو چشم فرو رفته بود ولی همچین که زمین افتاد دیگه تا ته تیر تو چشم فرو رفت. دیگه چشم عباس جایی رو نمیبینه فقط یه بویی به مشامش میرسه چقدر این بو برام آشناست. دید یه خانمی میگه عباسم مادر، آخه مادر من که اینجا نبوده ام البنین که کربلا نبوده. این صدای کیه،عباسم منو نشناختی مادر؟ نه بی بی جان نشناختمت ،چشمامم که نمیبینه ،خدا رو شکر که چشماش ندید آخه دست به کمر گرفته،عباسم قربونت برم ، دستاتو که بریدن تازه مثل من شدی ، عباسم درد که نداری قربونت برم؟ نه خانم جان! نمیخواید معرفی کنید خانم جان؟ آخه بین اینهمه لشکر کی هستید شما؟ چقدر صداتون مثل خواهرم زینبه، صدا زد عباسم من مادر حسینم، انقدر عباس خجالت کشید من جلو حسینم پاهامو تا حالا دراز نکردم جلو مادر حسین، دیگه آبرو برا عباس نمونده که
هی پاها رو رو زمین می کشید. مادرم چته؟ خانم جان ببخشید منو طاقت ندارم بلند شم والا باید جلو شما بایستم. گفت: قربونت برم عباسم منم مثل تو سه ماه تو بستر افتاده بودم تو یه ضربه خوردی عباسم من انقدر اون نامرد به بازم زد.....
برچسب ها
- سیدرضا نریمانی
- رضا نریمانی
- نریمانی
- متن روضه
- شعر مذهبي
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گريز روضه
- گريز مداحي
- متن شعر مداحي
- متن روضه شب نهم محرم
- متن روضه حضرت عباس
- متن روضه حضرت اباالفضل
- متن شعر شهادت حضرت عباس
- متن روضه حضرت قمر بنی هاشم
- متن روضه شب9 محرم
- متن روضه تاسوعا
- دانلود متن روضه
- دانلود متن مداحي
- آموزش مداحي
- حاج سیدرضا نریمانی
- محرم 1403
- شب تاسوعا محرم 1403