نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۳به نفسِ سید رضا نریمانی

نه آب مانده برایم نه آبرو چه کنم
نه باده مانده نه چیزی از این سبو چه کنم
*ابی عبدالله اومد بالا سر عباسش، به فرض اینکه دید ابی عبدالله تلاش می کنه عباسشو ببره..صدا زد حسین!*
به فرض اینکه مرا سمت خیمه ها بردی
اگر سکینه به من گفت آب کو چه کنم
به پای مشک سرو چشم و دست را دادم
ولی. به روی زمین ریخت آرزو چه کنم
از اینکه آب رساندم به خیمه ها یا نه
اگر که ام بنین کرد پرس وجو چه کنم
بدون دست شدم من که پای می کوبند
عزیز فاطمه درمانده ام بگو چه کنم
دودست خونی من یا اگر که مادر تو
به اشک دیده ی تر داد شستشو چه کنم
ببخش دیدن دست بریده باعث شد
برات زنده، غم ماجرای کوچه کنم
چهارتا یل ام بنین فدات شوند
تو را چو دوره کنند از چهار سو چه کنم
برای حنجر تو سینه ام به تنگ آمد
اگر که نیزه نشیند بر این گلو چه کنم
ببینم از سر نیزه سه ساله را که کسی به
قصد کشت دویده به سمت او چه کنم
و یا که از سرنیزه ببینم افتاده ست
سرت به زیر سم و چکمه ی عدو چه کنم
بگو ببینم اگر خواهرت شود جایی
کنار راس تو با شمر روبرو چه کنم
*دو نفر در این عالم با غم ناموس کشته شدن، نه اینکه غم تیر و شمشیر و زهر نه، دو نفر به غم ناموس کشته شدن. یکیشون امام حسن بود تو کوچه ها وقتی دید مادرش رو کتک میزنن. دیگه تا عمر داشت با همین سرکرد آخرم با همین غم کشته شد. یکی هم عباسه، همچین که رو زمین افتاده دید ابی عبدالله داره بهش نزدیک میشه...*
سقای دشت کربلا ابالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل
ام البنین در کربلا نبودی واویلا
بر فرق عباست زدن عمودی واویلا
قد حسین بن علی تا شده واویلا
پای عدو به خیمه ها وا شده واویلا
خواهرت به نفس نفس افتاد
خیمه دست شمر و شبث افتاد
*حاج اکبر ناظم شب تاسوعا رو منبر داشت برا حضرت عباس روضه میخوند. بچه اش مریض بوده یه نفر اومد وسط نوحه گفت ، حاج اکبر دخترت مرد، تموم کن بریم خونه..حاج اکبر گفت: کار من برا عباس نوحه خوندنه کار عباسم مرده زنده کردنه، چند لحظه ای گذشت نوحه اشو خوند خم به ابروش نیومد. یهو یه نفر اومد گفت: حاج اکبر، گفت بچه ات زنده شده..کار دست عباسه امشب..*
تو حسینی صدای پاهاتو
خیلی وقته که خوب میشناسم
میدونم باورش برات سخته
این منم روی خاک، عباسم
قبل از اینکه برم به سمت فرات
منو سقا خطاب می کردند
قبل از این وقتی قول می دادم
روی حرفم حساب می کردند
آخرین خواهشم ازت اینه
آخرین خواهش منه تنهاست
مشک خالی شده ولی سرده
برسونش به خیمه ی زنها
*آخه وقتی میخواستم بیام دیدم بچه ها دومنارو بالا زدن شکمها رو رو مشکای خالی گذاشتن..*
منو تا زنده ام نبر خیمه
تا که شرمنده ی رباب نشم
آروم آروم بذار گریه کنم
تاخودم از خجالت آب نشم
داداش نگوگریه نکنم
بخدا فقط خجالتمو
سخت تر میکنی اگه ببری
بدتر از چیزی هم که میبینی
با عبا هم نمیشه که ببری
منو اینجا رها کنو برگرد
تا نبینند که خالیه دستت
به رقیه بگو عمو گفته
من همیشه مراقبش هستم
*خیلی دلم برا رقیه تنگ میشه
داداش یه چیزی بگم دوتایی باهم بسوزم*
پیش پای تو مادرت اومد
چادرش رو کشید روی سرم
من میتونم داداش صدات کنم
چون که زهرا صدام زد پسرم
*حسین جان! میخوای برگردی خیمه.. چجوری برگردم تو هنوز زنده ای، مگه نمیبینی اینا منتظرن تو پیش من بمونی*
مادرت روضه ی تو رو میخوند
روضه ی سینه ای که سنگینه
فاطمه گریه کرد و من دیدم
با همین چشمی که نمیبینه
والشمر جالسٌ نفس مادرش گرفت
برچسب ها
- متن روضه
- شعر مذهبي
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گريز روضه
- گريز مداحي
- متن شعر مداحي
- متن روضه شب نهم محرم
- متن روضه حضرت عباس
- متن روضه حضرت اباالفضل
- متن شعر شهادت حضرت عباس
- متن روضه حضرت قمر بنی هاشم
- متن روضه شب9 محرم
- متن روضه تاسوعا
- دانلود متن روضه
- دانلود متن مداحي
- آموزش مداحي
- محرم 1403
- شب تاسوعا محرم 1403