نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب دهم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان

امشب فرمود: عباسم از اینا وقت بگیر. ارباب ما امشب مناجات کرد استغفار کرد تا صبح مشغول تلاوت قرآن بودند شاید دلیل اینکه امشبو وقت گرفت یه دونش این باشه اگه کسی قراره برسه تا فردا برسه، نوشتند چند نفر فردا ملحق شدند در بخشهایی از مناجات روز عرفه میخونیم. هیچ دعا و مناجاتی اینجوری نداریم از هیچ معصومی که حضرات با تمام اعضاء جوارحشون به توحید و یگانگی خدا شهادت بدهند هر جا رو خودت معانی رو متوجه شدی ناله بزن.. "وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعِى، وَمَا ضُمَّتْ وَأَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتاىَ، وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانِى، وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمِى وَفَکِّى وَمَنابِتِ أَضْراسِى؛وَمَساغِ مَطْعَمِى وَمَشْرَبِى، وَحِمالَةِ أُمِّ رَأْسِى، وَبُلُوعِ فارِغِ حَبائِلِ عُنُقِى، وَمَا اشْتَمَلَ عَلَیْهِ تامُورُ صَدْرِى" قربون سینه ات بشم آقا.."وَحَمائِلِ حَبْلِ وَتِینِى، وَ نِیاطِ حِجابِ قَلْبِى، وَأَفْلاذِ حَواشِى کَبِدِ" هی میگفت لشگر جگرم داره میسوزه .."وَمَا حَوَتْهُ شَراسِیفُ أَضْلاعِى، وَحِقاقُ مَفاصِلِى، وَقَبْضُ عَوامِلِى، وَأَطْرافُ أَنامِلِى.. وَلَحْمِى وَدَمِى وَشَعْرِى وَبَشَرِى وَعَصَبِى وَقَصَبِى وَعِظامِى وَمُخِّى وَعُرُوقِى "ده نفرگفتند باید به ما جایزه ویژه بدین شما چکار کردید؟؟
ما همه استخون هاشو خرد کردیم."وَجَمِیعُ جَوارِحِى وَمَا انْتَسَجَ عَلَىٰ ذٰلِکَ أَیَّامَ رِضاعِى، وَمَا أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِّى وَنَوْمِى وَیَقْظَتِى وَسُکُونِى، وَحَرَکاتِ رُکُوعِى وَسُجُودِى؛"
امشب میگم چه سجده ای توگودال کرد
"أَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الْأَعْصارِ وَالْأَحْقابِ" یه جوری داشت مناجات میکرد اما یهو دیدن لحن مناجاتش عوض شد یهو دیدن هی میگه" یاغیاث المستغیثین"الان این عبارتهایی که گفتم با همه اعضاء و جوارح شهادت داد. لذا کربلا همه رو زدند، یه جای سالم موند اونم دندونای ابی عبدالله.. اونم می دونید کجا زدند؟سر رو گذاشت تو تشت طلا انقدر با چوب خیززان به دندان حسین زد.. حالا تو همین حالت شب استغفاره همه زن و مرد دستا رو بلند کنیم الهی العفو الهی العفو...*
کجایی که شب غم آخر اومد
ببین آه دو بیتی هم در اومد
ببین دل تو انقدر خونه که امشب
به داد حال و روزت مادر اومد
الهی دردِ آقا رو نبینیم
بمیریم و مداوا رو نبینیم
بگو با صبح عاشورا نیادش
دعایی کن که فردا رو نبینیم
اگه از ذوالجناح با سر زمین خورد
اگه تو خیمهها دختر زمین خورد
همه تقصیرِ اون نامرده آقا
که آتیش زد در و مادر زمین خورد
*حالا این دستتو بیار بالا آقا رو صدا بزنیم
یاابن الحسن.. همین الان نیت کنید صدقه برا قلب امام زمان کنار بذارید امشب قلب امام زمان در فشاره، امشب امام زمان یه گوشه زیر بغل های مادرشو گرفته..«یاصاحب الزمان» آقاجانم*
امشب شهادت نامه عشاق امصاءمی شود
فردا زخون عاشقان این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا می شود
*امشب که برگشتی برو قران بردار یک خط برا آقات هدیه کن، قربون صدای قرآن خوندنت بشم آقا.. هی رونی قرآن میخوند دخترش میگفت: صدای بابامه.. اما یجا زورشون رسید صدای قرآن رو قطع کردند.*
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها گم گشته پیدا می شود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود
امشب رقیه حلقه زرین اگردارد بگوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب گرفته در میان اصحاب ثارالله
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود
امشب سر سِرّ خدا بر دامن زینب بود
فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود
منو چش به راه نذار
تو رو جون مادرت پا تو قتلگاه نذار
منو بی پناه نکن
دست و پا که می زنی مادر رو نگاه نکن
*دیدی جایی میخوای بری مادرت خواهرت میگه منو بی خبرنذار رسیدی خبربده..*
منو بی خبر نذار
جای شونه های من روی نیزه سر نذار
یه نفرکاری کنه
شمر اومده برا ما جلوداری کنه
* ابی عبدالله آمد محضر بی بی، صدا کرد خواهرم پیراهنی که مادرم آماده کرده بیار. پیراهنو گرفت گذاشت رو زمین بی بی دید داره با خنجر این پیراهنو پاره میکنه. عرض کرد داداش! چرا پیراهنو پاره می کنی؟یه نگاه کرد زینب جان! اینا خیلی بی حیا و نامردند.لذا ابی عبدالله پیراهنو به تن کرد سوار مرکبش شد. همچی که داشت می رفت دید یکی آروم هی میگه "مهلاً مهلا یا ابن الزهرا "حسین غرق در شهادته اما یه وقت دید یکی داره با نام مادرش صدا میزنه
برگشت دید زینبه، چیه خواهرم؟ عرض کرد داداش! وصیت مادرم مونده، چه وصیتی ؟حسین جان! مادرم وصیت کرده زیر گلوت رو ببوسم. وصیت مادر و انجام داد ابی عبدالله رفت جنگ نمایانی کرد. یه لخظه ذوالجناح رو نگه داشت. نفسی تازه کنه ،یه نانجیب یه سنگ به پیشانی مبارکش زد هر کاری کرد خون پیشانی بند نیامد. پیراهن عربیشو بالا زد خون پیشانی رو پاک کنه صدرا لحسین نمایان شد. یه وقت دیدند حرمله نشست رو زانو چنان تیر به قلب حضرت زد هر کاری کرد تیر رو از جلو بیاره بیرون نشد. نوشتند خم شد تیر رو از پشت سر بیرون کشید. اینجا بود نوشتن ..
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد
*ارباب ما با گونه راست تو گودال خورد زمین، اینجا که با گونهٔ راست خورد زمین دیدند دیگه تکون نمی خوره. یه نفر گفت حسین کارش تمامه دید یه نانجیبم گفت: هنوز زنده اس. یه نفر گفت می خواهید بدونید زنده اس یا نه ؟گفت چه کنیم ؟گفت اینا غیرت الله اند گفت حسین اینجا افتادی دارن به خیمه هات حمله می کنند. یه وقت دیدند ارباب ما یه تکونی خورد تکیه داد به نیزهٔ غریبی. صدا زد اگه دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید. شمر دهنه اسبشو گرفت گفت: راست میگه اینا غیرت الله اند. رفت تو گودال، دیدند ارباب ما با صورت تو گوداله حرامزاده اول با چکمه حسینو برگردوند. نشست روسینه ی حسین. ارباب ما صدا زد من انت ؟تو کی هستی روسینه ی من نشستی؟ صدا زد" انا شمرابن ذی الجوشن" حسین فرمود:"هل تعرفنی" می شناسی منو می دونی من کی ام ؟حرامزاده یهو محاسن حسینو گرفت گفت: آره یا ابن فاطمه.. گفت اگه مدینه نشد فاطمه رو بین در و دیوار بسوزونم الان زینبو تنها گیر میارم.. ای حسین..* همه زندگی ما فدای اباعبدالله به نفسی واهلی و مالی یا اباعبدالله..*
حرامزاده یه دست کشید به لبای خشک ابی عبدالله گفت حسین چرا لبات خشکه؟ مگه نمیگن بابات ساقی کوثره بگو بیاد سیرابت کنه. حسین صدا زد..صدق جدی رسوال الله..گفت حسین پیغمبر چی رو راست گفته بود؟ گفت به من گفته بود کی منو می کشه.. نشونی های صورت تو داده بود. شمر عصبانی شد گفت الان یه کاری میکنم دیگه صورت منو نبینی از رو سینه اش بلند شد صورت ارباب روگذاشت رو خاک خنجر رو درآورد هرکاری کرد دید ازجلو نمی بُره ..امام رضا فرمود: جد ما رو مثل یه قربانی سر بُریدند. وقتی میخوان یه گوسفند رو سرببرند همه دور قصاب جمع میشن هیچکی نمیره جلوشو بگیره همه خوشحالند هرکی میگه یه قسمتش مال منه. یه وقت زینب نگاه کرد دید یکی میگه عمامه اش مال منه. خولی گفت شمر! سرش برا منه یه نانجیب گفت عباش مال منه ..اینجا ذوالجناح برگشت یه وقت دیدندصدای ذوالجناح داره میاد گفتند بابا برگشته. همه ازخیمه ها اومدند بیرون یه وقت دیدن ای وای ذوالجناح غرقه خونه یال غرق خونه زین واژگونه..هرکی یه حرفی زد یه وقت دیدن یه نازدانه اومد گردن اسب رو بغل گرفت صدا زد.. ذوالجناح من میدونم بابامو کشتند ذوالجناح یه سؤال دارم ازت.. بابام که میرفت لباش خشکیده بود ذوالجناح بگو ببینم بهش آب دادند؟میگم خانم جان آب که ندادن.. "فِرقةٌ بِالسُيوف، فِرقةٌ بِالرِماح..یه وقت دیدن شمر سر حسینو از بدن جدا کرد.*
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو رو بردند دیر رسیدم من
یه گوشه از گودال مادر رو دیدم من
که رفته بود از حال دیر رسیدم من
صدا زدی من رو خودم شنیدم من
صدای رگهات بود دیر رسیدم من
حسین ای تشنه لب حسین
ای بی کفن حسین
ای عشق زینب حسین
ای بی کفن حسین
برچسب ها
- متن روضه
- حاج حسن شالبافان
- حسن شالبافان
- شالبافان
- شعر مذهبي
- روضه جانسوز
- روضه قتلگاه
- متن روضه امام حسين
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گريز روضه
- گريز مداحي
- متن روضه شهادت امام حسين
- اباعبدالله الحسين
- متن شعر مداحي
- براي امام حسين
- متن روضه با صوت
- متن روضه شب دهم محرم
- دانلود صوت روضه
- متن شعر و روضه به همراه سبک
- متن روضه برای روز عاشورا
- مداحی حسن شالبافان
- متن روضه شب 10 محرم
- آموزش مداحي
- شب عاشورا محرم 1403