نمایش جزئیات
روضه و توسل به بابب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمان

*تو زیارتنامه دو تا از شهداء کربلا مظلوم قید شده یکی مسلمه یکی عباس. تو حرمش هم که میری تو مسجد کوفه نوشته: مظلومنا... حالا میگم که یه مظلوم دیگه هم هست چقدر شباهت بین این مظلوم با اون مظلومه. این مظلوم کوفه ست. ولی اون مظلوم مدینه ست.
کاش می شد باز برگردی به شهر مادرت
تا که راحت جان دهد این کفتر نامه برت
من نوشتم که بیا ای کاش دستم می شکست
کاش می شد پیک من هرگز نیاید محضرت
حسین جان حسین جان
نامه هاش رو نخوانده پاره کن آتش بزن
هیچکس اینجا نخواهد ماند یار و یاورت
یکمی هم رحم کن بر دلخوشی ها ی رباب
جان من برگرد تا زنده بماند اصغرت اصغرت
نقشه ها دارند در سر کارها هم با سرت
*آقا جان تو این شهر دارن میچرخن می بیننم اینا بازارهاشون بعضی از مغازه هاشون شبانه روز دارن کار می کنن
می دونی کدوم مغازه ها ؟آهنگراشون شبانه روز دارن شمشیر تیز می کنن، نعل تازه به اسب می زنن. همه ی شهر دارن آماده میشن بعضی از این بچه هاشون دارن سنگ جمع می کنن نمی دونم چه خبره..*
نیزه داری نیزه اش را تیز تیز تیز کرد
تا بیفتد با تمام آن به جان اکبرت
مشک هایت را حسابی پر کن اینجا آب نیست
رحم کن بر آبروی حضرت آب آورت
لااقل اهل و عیالت را ببر یک جای امن
گنگ و سربسته بگویم وای موی دخترت
چشم های مردمِ اینجا هرزه است
وای می ترسم بیفتد در نگاه خواهرت
غریب و تنها
با دست بسته می برنم با سر شکسته
سیلی که خوردم
مزه ی دست بی حیاها رو چشیدم
روضه های مدینه رو من دیگه دیدم
طعنه ها که علی شنید منم شنیدم
بی هوا سیلی خوردن و من فهمیدم
توی غریبی مردنو من فهمیدم
پسر عمو میکشنت برگرد برگرد
بروی خاک می کشنت برگرد برگرد
این روزا خیلی خرابه کوفه
جون رقیه نیا به کوفه
تو شهر کوفه هیچکسی نیست منتظر اومدن تو
نقشه کشیدن برای پیروهن تو
اینا نمی خوان که باشه سر رو تن تو
نقشه دارن واسه سرت آقا برگرد
کینه دارن از پدرت آقا برگرد
نامه ها رو بزار کنار جون مسلم
دخترا تو کوفه نیار جون مسلم
حرفای کوفی همش دروغه
این روزا بازار خیلی شلوغه
هجوم آوردن..
یکی خنجر می خره یکی یه نیزه
یکی به اسبش می زنه نعلای تازه
یکی سه شعبه برای تیراش میسازه
زنده ات نمیذارن اینا وای وای وای
یه حرمله دارن اینا وای وای
چه بیحیان چه بد دهن وایوای وای
*اگه بخوام روضمو بخونم اینطوری امشب میگم.. روضه ی شباهت این آقا به مدینه اینه.. اینجا شما شنیدید کوچه اونجا هم شما می شنوی کوچه، اینجا میشنوی طناب اونجا هم شما میشنوی طناب، اینجا میشنوی غریب گیرش آوردن اونجا تو مدینه تو کوچه ها غریب گیر آوردن، اینجا می شنوی چند نفر ریختن سر یه نفر
تو کوچه ها امام حسن میگه یهو دیدم ریختن سر مادرم.. حسین ....*