نمایش جزئیات

روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

*گفت حسین...*

ترسم این نیست سفیر تو سرِ دار رود

*یه عده نانجیب گفتن که، به توام میگن یار حسین! سفیر حسین! حالا که خودتو یه قدمی مرگ دیدی داری گریه میکنی؟ گفت نانجیب برا خودم گریه نمی کنم. کاشکی دستم شکسته بود نمی گفتم بیا. دست زن و بچه اتم بگیر آقا بیا همه اینا بیعت شون با تو شده.اما شب اولو خیلی از بزرگترای ما پیر غلام ها، تو روضه های امام حسین، اشاره روضه حضرت زهرا داشتن. گفتش که به توام میگن یار حسین داری گریه میکنی؟ وقتی این نانجیب هل فردای شهادت اومدن. مقداد از درِ خونه اومد بیرون، گفت کجا میرین ؟ گفت داریم میریم تشییع جنازه دختر پیغمبر. گفت اصن برای اینکه شماها نیاین بی بی نوشت: علی جان! "غسلنی بالیل و کفِّنّی بالیل" میگن این نانجیب یه سیلی زد تو صورت مقداد. مقداد افتاد رو زمین شروع کرد گریه کردن. گفت به توام میگن یار علی. با یه سیلی من داری گریه میکنی. گفت نانجیب برا خودم گریه نمی کنم. به من بگو فاطمه رو هم با همین دست زدی؟ دستت بشکنه. چه دست سنگینی! تازه مُحَرمت شد محرم. وقتی برا فاطمه گریه کنی تازه ابی عبدالله بهت اذن ورود میده...*

ترسم این نیست سفیر تو سرِ دار رود
ترسم این است رقیه سرِ بازار رود

کوهی از سنگ سر بام ببینی چه کنم ؟
دخترت را ملأ عام ببینی چه کنم؟

* از همون شب اول مسیر گریه ات با گریه ای که امام زمان عجل الله براش خون گریه میکنه یکی شده. حضرت فرمود :من برا این روضه ها خونه گریه میکنم. آخه عمه ما کجا و وسط بازار. یه عده حرامی دورشو گرفتن. از امشب برا این باید داد بزنی...*

ترسم این است به دل کینه تلنبار کنم
خواهرت را دم دروازه گرفتار کنم

*حسین! یه وقت گمان نکنی مسلم داره برا خودش گریه میکنه. عزیز دلم...*

راضی ام از تن من جامه به غارت ببرند
راضی ام دختر من را به اسارت ببرند

راضی ام طعنه به من عالم و آدم بزند
راضی ام حرمله با تیر به چشمم بزند

در عوض مجلس اغیار نیاید زینب
بین انظار به اجبار نیاید زینب

من خجالت زده ام بابت فردا ای داد
جگرم سوخت جگرگوشهٔ زهرا ای داد

جگرم سوخت جگرگوشه زهرا برگرد
بابت کشتن تو آمده فتوا برگرد

چه بلاها که سر نامه برت آوردند
یادم آمد چه به روز پدرت آوردند

من نوشتم که بیایی همه تقصیر من است
تشنگی پسر فاطمه تقصیر من است

چه بگویم که در این بغض سخن می ماند
تن عریان تو بی غسل و کفن می ماند

ای تشنه لب حسین، عشق زینب حسین
ای بی کفن حسین جان حسین جان 
بی پیروهن حسین جان حسین جان

*خیلی روضه ها و شهادتش مثل مولا و اربابش شبیه بوده. اون رو هم گیر انداختن، با سنگ زدن، تیر باران کردن. انگار لحظه لحظه حسینو داره می بینه. از خدا خواسته مثل ابی عبدالله به شهادت برسه. وقتی از بالای دار العماره انداختن بدن مسلم رو. حتما اون لحظه رو میدید: بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد. شب اولیه بخونیم عیبی نداره. گفت...*

بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد
همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد

تو نیزه خوردی و یک بار بر زمین خوردی
هزار مرتبه زینب برابرت افتاد

همین که از وسط جمعیت دو تا چکمه
رسید اول گودال، مادرت افتاد

به سوی گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من

*یه شباهت دیگه اشم بگم. لحظه آخر اگر میشه یه جرعه آب به من برسونید. گفتن عیبی نداره آب بهش بدین. آب آوردن دستش دادن. لب ها پاره شده دندون شکسته شده. آخرین شباهت هاشم مثل اربابشه، انگار داره می بینه  روزی که  نانجیب داره این سرو با چوب خیزران میزنه. دندان افتاد داخل تشت. این دیگه مال شباهت شب سومه اما میگم. این دندان شکسته رو فقط مسلم شبیهش نشد. گوشه خرابه. اول دستشو گرفته بود جلو دهنش. دختر خیلی سختشه ببینه بابا بخواد ببینه اش. یدونه دندون نه!دندون های رقیه رو شکست. اما تا رسید به دندون بابا، گفت دیدی شبیه تو شدم بابا. آب دستش دادن، قطره خون از لباش افتاد تو کاسه. آب نجس شد. گفت ببرید بار دوم بار سومم همین طور. گفت مسلم انگار روزیت نیست. آب نخور‌. میدونست یه روزی اربابش با لب تشنه است. مسلم تو آب بخوری، وقتی که اربابت شیرخواره رو دست میگیره. چند جا ابی عبدالله به این نانجیبا رو انداخت. آخ بمیرم که این بالاترین روضه ست. همه عالم میرن در خونه حسین رو میندازن. چند بار رو انداخت. آخرین بارش تو گودال بود هی میگفت آه! جیگرم داره می سوزه. یه نانجیبی اومد تو گودال، با چکمه به پهلوی حسین زد. گفت مگه نگفتی بابات ساقی کوثره. بگو آب بهت برسونه. آبو دور گودال رو زمین می ریخت. حسین..‌ این دستا بیاد بالا. دستتم پایین نیار. حسین وای...*