نمایش جزئیات

مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

صد عریضه عرض کردم خدمت تو بار ها
نامه من را بخوان از بین این طومار ها

درد آب و نان ندارم درد من دوری توست
التفاتی کن نظر کن سوی ما بیمار ها

یک نگاهت می رساند سوی ما نور امید
یک نگاهت می تکاند از دلم زنگار ها

من همیشه خاطرت را خواستم، آقای من!
عاقبت من خیر می بینم از این اصرار ها

*گدایی میکنی خسته نشو. اصن یه موقعی درو دیر به روت باز میکنن که هی صداتو بشنون. هی بگی یا صاحب الزمان. آقاجان...خیلی زشتی ها و بدی ها از من دیدی و بازم منو آوردی سر سفره سه ساله...*

دیدی اما با بزرگی چشم پوشی کرده ای
ما فراوان دیده ایم آقا از این رفتار ها

کاش بعد مرگ هم نامت نیفتد از لبم
تا سرانجامم شود چون میثم تمارها

عهد کردم مثل تو باشم عزادار حسین
یاری ام کن با دعایت پای استمرار ها

*التماس آقاتو بکن. هرچی هست هم درِ این خونه ست. باقیه دنیا ول معطلیه. همش چیزی غیر از درِ خونه امام حسین علیه السلام نیست.
اینم که میگه آقاجان کاش بعد مرگ هم نامت نیفتد از لبم، تنها چیزی که اتفاقا می مونه همینه. بارها هم گفتم نمازت تموم میشه وقتی قبر میذارنت. تموم شد دیگه. دهن پر از پنبه و تو کفن پیچیده شده. دستا رو می بندن. این دستا که بسته میشه حسرت میخوری کاشکی میتونستم باز برا آقام سینه میزدم. همه چی از بین میره همه چی. بعدم قیامت دیگه چیزی ازت نمیخوان که. اصن اینا دیگه برنمیگرده. نماز تموم میشه بسته میشه زکات بسته میشه، حج، همه چی. روزه بسته میشه، فقط همین ذکر می مونه قیامت، روایت میگه اونجا هم میگی حسین
عه کجا؟ روایت میگه وقتی مادرش زهرا وارد محشر میشه خطاب میرسه همه چشمارو پایین بیارین. حبیبه ی من داره وارد محشر میشه. صدای بی بی بلند میشه. عرضه میداره خدایا! میخوام پسرمو همونطوری که کشتن، الان حسینمو همونطوری ببینم. خداوند می فرماید: فاطمه جان! از این حرفی که زدی شما برگرد. این خواهش رو نداشته باش، سخته. اصرار حضرت زهرا سلام الله علیها، وقتی میگیم فرمانروای روز قیامت فاطمه ست نگو نه. خدا میگه نخواه! دوباره میگه خدایا میخوام حسینمو همونطوری ببینم. روایت میگه پروردگار می فرماید: بگید حسینم وارد محشر بشه. ابی عبدالله وارد میشه، با این کیفیت وارد میشه. با بدنی بی سر. از رگ های بریده داره خون تازه میاد. وسط محشر مادرش داد میزنه حسین! هرچی نوکر تو عالم بوده با فاطمه میگن حسین. این ناله ها اگر امتداد داشته باشه امتدادش میرسه به قیامت. حسین... گفتم که حواست جمع باشه، چجوری میخوای امشب وارد بشی...؟*

شد شب سوم دل ما هم خراباتی شده
وای از داغ خرابه رفتن دلدار ها

صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری

*آخه این صحنه رو فقط مادرش زهرا دید، دید وسط بیابان به دختر بچه دست رو سرش گذاشته. یه نانجیب داره دنبالش میدوه. چنان بلا سیلی تو صورت رقیه زد...*

صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری
حرف من را خوب می فهمند دختر دار ها

*گفت بابا! اصن همه رو رها میکنم بابا. همینو فقط میخوام بهت بگم...*

گفت میدانی چه بر روز رقیه آمده
دست بسته میروم در کوچه و بازار ها

همه عالم سر سفره ما.. 
نان و خرما، شامیان بر ما تصدق میکنند
خسته ام از طعنه ها و خسته از آزار ها

*بابا! بابا حسین. صد تا غزل مصیبته همین... بابا حسین...*