نمایش جزئیات

زمزمه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

زمزمه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

حالمو ببین
شکستگی های بالمو ببین
خونه ام خاکه اقبالمو ببین
بابایی 

دستمو ببین 
پای زخمی و خستمو ببین
سری که از درد بستمو ببین 
بابایی

یه کاری واسه چشام کن
چشاتو وا کن نگام کن 
ازون رگ های بریده
یه بارِ دیگه صدام کن

از وقتی که رفتی صد بار مُردم 
بابا! همش کتک می‌خوردم 
دارم می میرم 

هر بار که اسم تو رو می بردم
بازم کتک می خوردم
دارم می میرم 

*اصن بابا! بذار اینطوری برات بگم...*

من بی تو یعنی لباسِ پاره
گوشای بی گوشواره 
یعنی یتیمی 

من بی تو یعنی چشای کم سو
سر بدون گیسو
یعنی یتیمی

*امشب شب شماست. ناله کن برا دختر حسین. ای حسین... کاشکی شب سوم برات بمیرم خانم خانم...!

هی منو زدن

*خیلی شبا روضه ها تقسیم در حماسه و در عاطفه و در روضه ست، شب حضرت رقیه برا دلخوشی شما یه عده حماسه میخونن. بابا اصن به دختر بچه سه ساله رو تجسم کن. شما فقط از سیلی زدن شنیدید...*

هی منو زدن
نگم از صبح تا کِی منو زدن
عمو دیده از نی منو زدن
بابایی

حرف بد زدن
بجای هر کس که نزد زدن
یا زهرا گفتم با لگد زدن
بابایی

*با تعجب داره به سر نگاه میکنه. میگه بابا...*

تو که پیش ما نبودی
چرا پس اینقدر کبودی؟
نگو مثل من موهاتو 
کشیده زجرِ یهودی

ای بابا! تنت کجا، جا مونده
موهاتو کی سوزونده 
برات بمیرم

ای بابا! چجوری سر شد شب ها
هنوز که خشکه لب ها
برات بمیرم