نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

لاله ی حسن

*حالا عمو داره میگه. گفت خیلی برام سخته تو صدام می‌کنی نمیتونم جواب بدم...*

نهال سیزده ساله حسن
توی گوشمه ناله حسن
وای وای وای 

نوجوون من
نگاه کن به قدّ کمون من
تو که جون میدی میره جون من
وای وای وای 

میده زخمات بوی مادر 
شکست باز پهلوی مادر

گمون کردم که دوباره
در افتاده روی مادر

*اینا که با اسبا رد میشدن ابی عبدالله یادش افتاد، از اون صحنه ای که درو باز کرد نانجیب. در رو مادر افتاده بود. اینا از رو در رد میشدن...*

می بینی داغ علی شد زنده 
عمو شده شرمنده
بلند شو قاسم

می بینی دلم به مویی بنده

*قاسم پاشو ببین...*

دشمن داره می‌خنده 
بلند شو قاسم

*یا حضرت زهرا! نمیتونم اینو برات نخونم. آخه میگه...*

مجتبی شدی
تو رنگ خاک کربلا شدی
چقد پا خوردی نخ نما شدی
وای وای وای

این غم منه 
الان چه وقت قد کشیدنه 
چرا کاکلت دست دشمنه 
وای وای وای 

گرفتم سینه به سینه
تو رو اما دردم اینه 
روی شونه ام سر گذاشتی 
ولی پاهات رو زمینه

خون تو ریخته رو خاک صحرا
از نعلای این اسبا
برات بمیرم

شد صحرا جشن حنا بندونت 
سنگا شدن مهمونت
برات بمیرم

*بدنو آورد تو خیمه دار الحرب. کنار بدن علی اکبر گذاشت. از هر نگاهی به روضه قاسم نگاه کنی میرسه به روضه حضرت زهرا اینم آخریش. خود ابی عبدالله مابین این بدن ها نشسته. هی نگاه به این پسر میکنه، هی نگاه به این پسر میکنه. صدا میزنه دعا کنید منم بیام. خسته شدم. حرفم اینه، این بچه ها اینقدر مادری بودن بدن ها رو ننوشتن از خیمه دار الحرب بیرون آوردن. نانجیب ها وقتی خیمه ها رو آتیش زدن، بدن قاسم، اکبر... آه آه الهی بمیرم برا مادر هیجده ساله شون. همچین که در شعله ور شد، چنان با لگد نانجیب زد....

«دستای گدایی رو بالا ببر. از پرده جگر امشب بگو یا زهرا‌. صدات برسه به ابی عبدالله. یا زهرا...»