نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

نوبت رزم شیر مردان شد
از سرِ خیمه ها پناهی رفت
رو به میدان جنگ با هیبت
پسر شاه مثل شاهی رفت
باد، تابی به زلف او انداخت
دست در گردن عمو انداخت
بغض غم پنجه در گلو انداخت
پیش چشمان ماه، ماهی رفت
ای به قربان روی زیبایت
*تا گفت بابا برم میدان؟ ابی عبدالله یه لحظه هم صبر نکرد. فرمود: برو. اما اونجایی عمه سادات، یا حضرت سکینه، هر دو نقل کردن که دیدیم که جان داره از بدن ابی عبدالله میره. گفت: برو. اول قدری جلو من راه برو. راه رفتنت منو یاد پیغمبر میندازه...*
اندکی صبر کن که بابایت
خیره مانده به قد و بالایت
پدرش تا کشید آهی، رفت
أشبه الناس به پیمبر گفت
رو به ده ها هزار لشکر گفت
نعره ای زد أنا ابن حیدر گفت
رنگ از صورت سپاهی رفت
*تا وارد میدان شد، پیرمردای سپاه ابن سعد که پیغمبر رو دیده بودن، گفتن رسول الله وارد شده. ما با پیغمبر جنگ نداریم. یه مرتبه شروع کرد. گفت: اگر نمی شناسید، معرفی میکنم...*
دست پرورده یلی هستم
خسته و تشنه ام ولی هستم
من علی، وارث علی هستم
هرکس از ترس سمت راهی رفت
*علی اکبره. یکجا همرو حضرت آورده تو میدان. به عرصه تماشا گذاشته. هم پیغمبر، جنگاوری پیغمبر، جنگاوری حیدر، جنگاوری امام حسن، قمر بنی هاشم، خودِ ابی عبدالله...*
رقص شمشیر او تماشایی
ساخت از خون کشته دریایی
*بعضی روایات نوشتن، تا قبل از اینی که برگرده پهلو ابی عبدالله بگه بابا تشنگی منو داره از پا میندازه، تا اون لحظه صد و بیست نفر و به خاک انداخت. یه تنه...*
میرود مثل باد هرجایی
که یمین و یسار گاهی رفت
*حالا از این جا، اگر میخوای برای علی اکبر امشب گریه کنی، این گریه هاتو هدیه کن به مادرش ام لیلا. چرا که خیلی از روایات نوشتن این مادر نبود کربلا. نمیدونم بگم؟! خوش بحالش نبود. آخه نجمه دید بدن قاسمو. نمیدونم این مادر اگر بود کنار بدن قطعه قطعه علی... جوونا! شما اومدید بگید آقاجان ما نمردیم، شنیدیم بی معرفتا کنار بدن پسرت همه کف میزدن. همه بهت می خندیدن. امشب اومدیم کنار بدن علی، وقتی داری ناله میزنی ما بگیم حسین. صدا ناله ات رو برسون. امشب صدات برسه کربلا...*
با هر آنچه که می رسید زدند
*چون تو میدان اومد صدا زد أنا علی ابن حسین ابن علی، تا گفتن اسمش علیه، نانجیبا دوره اش کردن...*
چون علی بود پس ندید زدند
بر سرش ضربه ای شدید زدند
چشم های علی سیاهی رفت
*دست گردن اسب انداخت. خون فرق مبارک علی اکبر رو چشم های عقاب، اسب علی اکبر رو گرفت...*
آه از آنچه ضربه با، وی کرد
اسب را سمت خیمه ها، هی کرد
اما قسمتی از مسیر را طی کرد
اسب در راه اشتباهی رفت
*رفت وسط میدان، اینجا بود "فقطّعوه" هرچی کینه از امیرالمومنین داشتن، "فقطعوه بسیوف ارباً اربا..."*
نیزه داران چه زود می آیند
عده ای با عمود می آیند
تیغ ها هی فرود می آیند
نوبت سنگ و چوب ها هست
وای من ولوله ست دور و برش
جنگ با هروله ست دور و برش
چه قَدَر حرمله ست دور و برش
برچسب ها
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- متن روضه
- طاهری
- حاج محمدرضا طاهری
- حاج محمد طاهری
- شعر مذهبی
- دانلود روضه
- روضه جانسوز
- حاج محمد رضا طاهری
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گریز روضه
- گریز مداحی
- متن شعر مداحی
- متن روضه با صوت
- متن روضه شب هشتم محرم
- روضه حضرت علی اکبر
- متن روضه حضرت علی اکبر
- شعر شهادت حضرت علی اکبر
- متن روضه شب 8 محرم
- حضرت علی اکبر امام حسین
- محرم 1403
- هشتم محرم 1403
- شب هشتم محرم 1403