نمایش جزئیات

مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا طاهری

گلوی هجر فشردم که داده آزارم
فراق یار چه کرده ست با دل زارم

سلام صبح امیدم سلام مطلع فجر
هنوز منتظر صبح روز دیدارم

برای من که گدایم جهان نمی ارزد
اگر ز دامن لطف تو دست بردارم

*اونایی که مثل من هستن بگن...*

به اینکه آبرویم ریخته نگاه نکن
نگاه کن چه قَدَر بی پناه و ناچارم

*یابن الحسن! آقاجانم آقاجانم. خیلی ها امشب اینطوری میان. بعضیا اصن تو کل دهه، شب تاسوعا روز تاسوعا براشون یه موضوعیت دیگه ای داره. میان گره هاشون باز بشه. عیبی ام نداره. درسته که میای اینجا میشینی، باید برای گره هایی که به کار اربابت افتاده گریه کنی. اما برا گره های خودتم التماس حضرت بکنی هیچ ایرادی نداره. اصن دستور اینه. بگو آقا...*

گره به کار من افتاده است بازش کن
مرا ز خانهٔ خود رد نکن گرفتارم

*آخه من کجا مجلس عباس کجا! یه موقع هایی خدا یجوری بهت قدر و قیمت عنایت میکنه ها، اصن بخوای فکرشو بکنی، چون اولین گریه کن روضه عباس خود ابی عبداللهه. خدا تو رو هم میاره کنار ناله های حسین، که بخوای برا عباس گریه بکنی، این یعنی قدر و قیمت...بگو*

کسی نبودم و قدر و بها به من دادی
کسی نبوده بجز فاطمه خریدارم

تمام نوکری ام را به روضه مدیونم
تمام زندگی ام را به تو بدهکارم

دوباره آمده ام مجلس عموجانت
دوباره سینه زن روضه ی علمدارم

چه لطف ها به گدای عموی خود داری
ز عشق تو به اباالفضل من خبر دارم

*بذا دو بیتش هم ببرمت سر سفره روضه. بعد یخورده مدح آقا رو بخونم...*

رسید در برِ عباس و گفت حسین

*همه منتظرن، همه... اونا که دور تا دور عباسو گرفتن. حالام ابی عبدالله اومده، از ترس عقب تر رفتن. اما میخوان ببینن حسین چی میخواد بگه کنار این بدن...*

ببین کنار تو من دست بر کمر دارم

*تا صدا زد "الان انکسر ظهری..." یه مرتبه همه شروع کردن هلهله کردن. یه عده دارن کف میزنن. یه عده دارن به حسین می خندن. دید کار خیلی مشکله. هر دو رو ارباً اربا گفتن. هم روضه دیشب هم روضه امشب. اما اون روضه رو حداقل ابی عبدالله عبایی رو پهن کرد. دستور داد گفت: این بدنو بیارید به سمت خیمه. اما هرچی نگاه به بدن عباس کرد، این بدن علمدار منه. چقد بدنت کوچیک شده عباس...!*

بگو که زخم تنت را چگونه بشمارم
بگو چگونه ز چشم تو تیر بردارم