نمایش جزئیات

روضه و توسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی

روضه و توسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی

* امشب اول اینجوری سلام بدیم.. *

"یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه"

* امشب در خانه خوب آقا زاده ای  اومدی داری نوکری می‌کنی. خیلیا جون دادن برای ابی عبدالله.. چرا امشب این حرفو می‌زنی آخه بابای این آقازاده به کرم معروفه میگن امام مجتبی کریم مدینه است اما بگم قبلش غریب مدینه‌ام هست. اول می‌خوام با همدیگه یه سر بریم مدینه میخوام بگم چرا این  آقا غریبه مدینه است.. دستش تو دست مادرش بود. از مسجد به سمت خانه میامدن اون نانجیب جلو راهشونو گرفت.*

 مردک پست که عمری نمک حیدرخورد 
 داد زد بر سر مادر به غرورم برخورد 

*امام مجتبی میگه جلومونو سد کرد صدا زد زهرا کجا بودی ؟ بی بی فرمود:مسجد بودم.چیه تو دستت؟ فرمود: قباله‌ی فدک نانجیب گفت این حق شما نیست بده قباله ی فدکو.. فرمود: از بابام پیغمبر به ما رسیده چرا حق ما نیست؟ امتناع کرد بی‌بی از دادن قباله فدک .. فقط همینقدر بگم تا زهراقباله  فدکو نداد این نانجیب  یه نگاه کرد اینور کوچه یه نگاه اونور کوچه کسی نباشه امام مجتبی که  طفلی بیش نیست دستشو برد بالا  آنچنان با سیلی تو صورت مادر سادات زد.. امام مجتبی میگه دست مادرمو گرفتم از رو خاک بلند کردم عوض این که راه خونه را از این طرف بره راه خونه رو اشتباه از اون طرف میرفت چرا ؟ چون یه جوری ضربه سیلی به صورت خورده بود مادرتون راه خونه رو گم کرده بود.

 خونمون این طرفه از اون طرف میری کجا 
 دیگه داری می‌رسیم جونه بابا تو راه بیا 

 
* امام مجتبی می‌گه دستشو گرفتم آوردمش تو راه کمک کنم بریم سمت.. عین مقتله.. امام مجتبی میگه دست مادرمو که گرفتم طرف خونه ببرم نگاه کردم دیدم متصل از زیر چادرش داره خون رو زمین می‌چکه یا زهرا یا زهرا ..سخته بچه کتک خوردن مادر ببینه.. هم سخته بچه کتک خوردن مادرو ببینه هم برای پدر مادر سخته زمین خوردن بچه‌اشو ببینن.. چی می‌خوای بگی می‌خوام بگم خوب شد کربلا امام حسن نبود بدن له شده قاسم سینه‌ اشو چسبوند به سینه قاسم داره بدنو می‌کشه طرف خیمه‌ها این پاها هی داره رو خاک می‌کشه بدنو آورد تو خیمه‌ی دارالحرب منو نگاه کن گذاشت کنار جنازه‌ی علی‌اکبر خودش نشست وسط این دو تا جنازه یه نگاه به قد و بالای علی اکبر می‌کرد گریه می‌کرد یه نگاه به قد و بالای قاسم می‌کرد گریه می‌کرد..*

* دستتو بیار بالای سر خجالتو بزار کنار گدایی بلد باش به خدا قسم که هر چی  قراره بده امام حسن الان میده هر کی به کرم امام مجتبی امید واره پیر و جوون کوچیک و بزرگ ، زن و مرد دریاب کرم امام مجتبی را بدون خجالت دستت تا هرجایی میاد بالا بلندش کن اول سه مرتبه صدا بزن یا حسن... دستت بالا باشه سه مرتبه فریاد بزن  یا حسین حسین حسین*