نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی

"السلام علیک یا قمر العشیره و یا کفیل الزینب یا أخ الحسین یا اباالفضل العباس"
*شب شبیه که نه فقط مسلمونا شیعهها مشکی پوشا عزادارا میان در خونه ابوالفضل میگیرن حاجت میرن امشب ارمنیها میان در خونه اباالفضل غیر مسلمونا میان در خونه ابالفضل ابالفضل
به آقای من و شما ادب میکنن و احترام میکنن. مسیحی بود التماس میکرد یه دونه غذای این هیئت روز تاسوعا رو به من بدید گفتن غذا تموم شده..چه اصراری داری گفت: ما هرسال تاسوعا یه دونه غذای اباالفضل و از روضههای شما میگیریم میبریم خونه برنج و خورشتشو با هم مخلوط میکنیم میزاریم خشک بشه آسیابش میکنیم تو طول سال هر موقع مهمون برامون میاد میخوایم غذا درست کنیم یه مقدار از این غذای خشک شدهی اباالفضل رو تو غذامون برا نمک کار میریزیم هر وقت مهمون میاد خونه ما میره تعریف میکنه میگه عجب غذایی! هیچ جا مانخوردیم اینه قمر بنی هاشم ما
امشب با صفای دلت برو در خونهی اباالفضل..*
ای ساقیِ سرمست زپا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
مشکو علمو دست سه حرف عشق است
افسوس که این هر سه جدا افتاده
*مشک یه طرف دستای قلم شده یه طرف علم اباالفضل یه طرف چی میخوای بگی؟
میخوام بگم دو تا داغ بود بدجور پشت حسینو شکست. اول داغ علی اکبرِ بعدم داغ اباالفضلِ. اما نوشتن داغ اباالفضل یه جوری بود وقتی حسین داشت برمیگشت طرف خیمهها دستش به کمرش بود. شکستگی تو چهره امام حسین پیدا شد. بچهها دیدن بابا داره برمیگرده ولی بی عمو یکی از این نازدانهها اومد جلو صدا زد ابتا این عمی العباس؟ بابا عموم عباس چی شد؟ امام حسین روش نشد جواب بده به این بچه.. چه کرد؟ اومد تو خیمهی اباالفضل عمود خیمه رو کشید خیمه رو زمین خوابی. تو حرم معنیش اینه این خیمه دیگه صاحب نداره.زینب مطلع شد یکی یکی زن و بچه رو صدا کرد. گفت: هرکی هرچی زیورآلات داره بره در بیاره رخت اسیری آماده کنید. داداشم دیگه بی علمدار شد. گوشوارهها رو در آرید خلخالهای پاها رو در آرید دیگه عموتون برنمی گرده. چرا نتونست امام حسین این بدنو برگردونه نوشتن دست کرد زیر بدنِ اباالفضل اومد بدنو بلند کنه دید هر جا رو بلند میکنه یه تیکه رو زمین می افته یا اباالفضل... مرحوم آسید مهدی بحر العلوم
اومد تو سرداب حرم اباالفضل دید قبر آب افتاده توش داره خراب میشه..میدونید که قبر قمر بنی هاشم میون آبه آب دور اباالفضل میگرده..ای بیوفا آب الان میای دور قبر اباالفضل عاشورا کجا بودی ؟ این آب داره قبر رو خراب میکنه..خبر کرد یه بنایی بیاد برا مرمت قبر قمر بنی هاشم از پله های سرداب اومد پایین سید مهدی بحرالعلومی ایستاده آقا بهش فرمود: که اینجا رو مرمت کن قبر آقا قمر بنیهاشمه. گفت: آقا مرمت نمی کنم. چرا آقا ؟ این قبر، قبر اباالفضل نیست. گفت چطور مگه؟گفت:ما از شماها شنیدیم روی این منبرا اباالفضل رشید بوده همچین که رو اسب مینشسته زانوهاش از گوش اسب میزده بالا. چرا این قبر اینقدر کوچیکه؟ اینکه قبر یه طفلِ نوزاده...یهو دید آ سیدمهدی بحرالعلوم تو سرداب نشست رو زمین گفت: آهای بنا اگه بخوام بگم چرا این قبرکوچیکه باید روضه برات بخونم. خب آقا چه جایی بهتر از اینجا بخون تا بعدشم من کار کنم. صدا زد آی بنا بدن عباسو بستن به درخت جهار هزار تیر انداز نشستن رو کندههای زانو اینقدر به این بدن تیر زدن
امام صادق میگه مثل خارپشت از بدن اباالفضل تیر بیرون زده بود. بدن از هم متلاشی شده بود حسین این بدنو که جمع کرد بیشتر از همین اندازه نشد.*
گرفتارم گرفتارم اباالفضل
گره افتاده در کارماباالفضل
*چی می خوای گره افتاده در کارت..پول میخوای خونه می خوای ماشین میخوای نه به امام حسین من برا اینا نمیام هیئت
پس چی میخوای ؟*
دعایی کن دوباره
چند وقتی هوای کربلا دارم