نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج مهدی سماواتی

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج مهدی سماواتی

دل از جهان بُریدم و گفتم حسین حسین
مهرش به جان خریدم و گفتم حسین حسین

دادند چون که بادهٔ قالو بلا مرا
زان جرعه‌ای چشیدم و گفتم حسین حسین

در نیمه‌های شب به خیال حریم او 
آه از جگر کشیدم و گفتم حسین حسین 

چون مرغ پر شکستهٔ گم کرده آشیان
تا کوی او پریدم و گفتم حسین حسین

می‌گفت یا حسین شب و روز مادرم
من هم از او شنیدمو گفتم حسین حسین

دنبال دسته‌جات حسینی برهنه پای
در کوچه‌ها دویدم و گفتم حسین حسین 

کعبهٔ دلهای ما کرب و بلای حسین
مرغ دل ما زند پر به هوای حسین 

 گر به عزاخانه‌اش می‌روی آهسته رو
 بال ملائک بود فرش عزای حسین

«حبیبنا یا حسین سیدنا یا حسین»
 
خنده کنان می‌روند روز جزا در بهشت
هر که به دنیا کند گریه برای حسین 

«حبیبنا یا حسین سیدنا یا حسین»
 
 *یکی از گریه کناش نازدانه سه ساله‌اشه روز سوم ماه محرم دلها بره گوشه خرابه شام کنار دل این نازدانه نمی‌دونم چه جوری خوابش برد با اون بدن لطمه دیده، صورت کبود و پای پر آبله. اما بابا رو در عالم رویا دید تا چشم باز کرد دید از بابا خبری نیست. معلومه دیگه بهانه بابا می‌گیره، بی‌قراری می‌کنه، گریه می‌کنه و اشک می‌ریزه. مگه میشه نازدانه سه ساله ابی عبدالله است کسی میتونه صدا گریه شو بشنوه بتونه آروم بگیره و گریه نکنه. گاهی بغله عمه جانش زینب بود آرام نمی‌گرفت، گاهی بغل امام زین العابدین آرام نمی‌گرفت. دل شب گوشه خرابه یه پارچه عزا شد همه گریه می‌کردند به گریه این نازدانه، تا قصر اون ملعون راهی نبود صدای گریه به قصر اون ملعون رسید پرسید چه خبره؟ براش گفتن گفت سر بریده باباشو براش ببرید ساکتش کنید. آخه مگه دختری که بهانه بابا گرفته با سر بریده باباش ساکتش می‌کنن؟ طبقو آوردن، نوشتن عمه  سادات چشمش به طبق افتاد فهمید چه خبره می‌خوان چه کنن اومد دم در خرابه مانع شد ، ببریدش خودم آرومش می‌کنم
اما مگه پذیرفتن؟ نه راضی شدن؟ نه
اصرار کردن، نوشتن دیدن بی بی مانع شده اجازه نمیده.دست به تازیانه بردند، سیدا یکی از جایی که عمه جانتون زینب کبری تازیانه خورد همینجا بود.زینبو زدن، لابد رو زمین افتاد سرو وارد خرابه کردن، همیشه گفتم خدا کنه این روایتی که بعضی نوشتن غلط بوده باشه، تا سر را آوردن مقابل این نازدانه پرتاب کردن،
ای وای..سر بابارا دیده خون آلوده، خاکستر آلوده پیشانی شکسته، لب‌ها خیزران خورده، دختری که بهانه گرفته بود بابا رو ببینه درد دلاشو به بابا بگه همه دردای خودشو یادش رفت. صدا می‌زد" يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي! يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ!يا أبتاهُ، لَيْتني وُسدتُ الثَّري و لا أري شَيبكَ مُخضَّباً بِالدّماء"*

به کودکی شده سرو قدم نهال خمیده
ز گیسویم زده در شهر شام صبح سپیده

شده است دامن من رحل و رأس پاک تو قرآن
و یا که بر سر دستم شکفته لالهٔ چیده

به کودکی سر پاک پدر به دامن دختر
مصیبتی است که من دیدم و کسی نشنیده

سلام بر تو که زخم سرت دوا نپذیرد
درود بر تو که خون دلت ز دیده چکیده

درود بر لب خشکیده ز چوب کبودت
سلام بر تو و این حنجر بریده بریده

به جرم آنکه شنیده شبیه فاطمه هستم
عدو مرا زده سیلی و عمه آه کشیده

*از ناقه زمین افتاد بین راه دل شب اومدن دنبال این نازدانه، زجر ملعون مامور شد، دختری که دل شب گم شده همش منتظره یکی بیاد او را پیدا کنه بغل بگیره نوازش کنه، اشک چشمشو پاک کنه، دلداری بده، 
اما نوشتن تا این ملعون ازل تا ابد رسید 
"فرفسها به رجله" معنا نمی‌کنم این عبارت را مگر با این یکی دو بیت*

دشت و شب و طفل نابلد واویلا 
گر دست حرامی برسد واویلا
پهلوی سه ساله و لگد واویلا 

مابقی عبارت اینه:"ثم لطمها"بیخودی نبود بیخودی نبود گفت بابا*

 دست عدو بزرگ‌تر از صورت من است
یک ضربه زد دو گونهٔ سرخم سیاه شد

«صلی الله علیک یا اباعبدالله»