نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج مهدی سماواتی

از ظلم شب تیره شده روز بشر
ای صاحب ذوالفقار کی میآیی
*روز هشتم ماه محرم الحرام، روز علی اکبر علیه السلام، دلا بره کربلای معلی و کنار قبر شش گوشه عزیز فاطمه، پایین پای ابی عبدالله علیهالسلام.تا اصحاب زنده بودن اجازه ندادند از بنی هاشم کسی میدان بره، آخرینشون که رو زمین افتاد در بین جوانان بنی هاشم ولوله شد، دیگه همو بغل میکردن گریه میکردن، با هم وداع میکردن، اولین نفرشون که موفق شد اجازه میدان بگیره، میوه دل خود ابی عبدالله بود، تا اومد گفت: بابا اجازه بده برم، بی معطلی فرمود: برو بابا، آماده رزمش کرد، فرمود: علی جان قبل از آنی که بری میدان، برو با اهل حرم وداع کن، بذار اینا یه بار دیگه سیر تو رو ببینن، اومد به طرف خیمهها، صدا زد یا زینب! یا سکینه! یا ام کلثوم! "علیکن منی السلام،" یعنی من رفتم خداحافظ، زن و بچهها از خیمهها بیرون اومدن دورشو گرفتن، نوشتن یکی رکاب اسبشو گرفته، یکی آستینشو گرفته، یکی عمامه گرفته، یکی صدا میزنه "إرحم غربتنا"به غربت ما رحم کن علی جان، یه وقت صدای ابی عبدالله بلند شد، بذارید بره، "إنه ممسوسٌ فی ذات الله" هرجوری بود جدا شد از این زن و بچهها، راه افتاد به طرف میدان، بابا یه نگاه مأیوسانه به قد و بالای علی انداخت، محاسن سفیدشو روی دست گرفت، گفت: خدا شاهد باش رفت به طرف این قوم جوانی که شبیه ترین مردم به رسول تو بود، هر وقت دلمون برا رسول خدا تنگ میشد، نگاه به چهره این علی میکردیم، علی رفت دل بابا رو هم با خودش برد، وارد میدان شده، شمشیر میزنه، قتال میکنه، شمشیرها به طرفش میاد اما اصابت نمیکنه چه سرّی داره؟ برگشت به طرف بابا، صدا زد بابا:" العطش قد قتلنی، و ثقل الحدید اجهدنی"تا از من دل نبُری شمشیرا به من اثر نمیکنه.بابا فرمود: "هات لسانک" زبانتو بیرون بیار در دهانش گرفت، فرمود: چیزی نمونده از دست جدم سیراب بشی علی جانم، دوباره روانه میدان شد، صدای نالش بلند شد."عَلَيْكَ مِنِّي السَّلامُ يا أبا عَبْدِالله، هذا جَدِّي قَدْ سَقانِي بِكَأْسِهِ شَرْبَةً"خدا میدونه به دل بابا چه گذشت، اومد میدان اما چه آمدنی، یه منظرهای دید نزدیکیهای بدن علی، نوشتن "فسقط الحسین من فرسه" از اسب زمین افتاد، "فجلس علی التراب، فصاح سبع مرات، ولدی علی "دیگه با سر زانو جلو رفت، الهی بمیرم پدرای شهدا تا حدودی از دل ابی عبدالله با خبرند، خودشو به بدن اربا اربای علی رساند، سر علی رو به دامن گرفت، به سینه چسبانید، مگه این دل آروم میگیره، یه وقت دیدن با صورت به صورت علی افتاد، یه جوری که همه گفتن حسین جان داده، یه وقت صدای ناله عمه سادات بلند شد"وا أخیا، وابن أخیا"یعنی وای برادرم، وای پسر برادرم*
مهِ آرمیده بخونِ من
بدن لطیف تو یکسره
ز هجوم نیزه و تیرها
شده حلقه حلقهتر از زره
علی جانم!
همه زخمهای تن تو را
زده نوک نی ز به هم گره
به شهادت همه تیرها
شده سینهات سپرم علی
به صدای گربهی عمهات
به سرشک دیدهٔ خواهرت
به رباب و اشک خجالتش
به گلوی خشک برادرت
که دریده فرق تو را ز هم؟
که نشانده نیزه به حنجرت؟
به کدام زخم تو خون دل
چکد از دو چشم ترم علی
*اینجا دیگه صدا زد"یا فتیان بیهاشم! إحملوا أخاکم الی الفسطاط" یعنی جوونای بنی هاشم بیاین، بدن علی را به خیمه ببرین. *
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
بگویید مادرش لیلا بیاید
تماشای قد اکبر نماید
* اومدن جوونا، عباشو رو زمین پهن کرد عزیز فاطمه، هر کسی یه قطعهای از رو زمین برداشت، فدای اون بدن ارباً اربا شده
عالم دل سوخته ای میخواست اریاً اربا رو معنا کنه، رو منبر تسبیحشو پاره کرد،دونههای تسبیح رو زمین پخش شد*
برچسب ها
- حاج مهدی سماواتی
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- متن روضه
- شعر مذهبی
- دانلود روضه
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گریز روضه
- گریز مداحی
- مهدی سماواتی
- متن شعر مداحی
- متن روضه با صوت
- متن روضه شب هشتم محرم
- روضه حضرت علی اکبر
- متن روضه حضرت علی اکبر
- شعر شهادت حضرت علی اکبر
- متن روضه شب 8 محرم
- حضرت علی اکبر امام حسین
- سماواتی
- محرم 1403
- هشتم محرم 1403
- شب هشتم محرم 1403