نمایش جزئیات

روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی

روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی

ماه محرم آمده یا صاحب العزاء
بر دوش توست شال عزا صاحب العزاء

قربان پلک زخمی تو یا ابالغریب

*قربون اون چشمایی که این چند شبه از گریه زخم میشه امام رضا علیه السلام برا روصه جدشون مجلس عزا میگرفتن
اونایی که میومدن مجلس امام رضا میدیدن چشمشون زخم شده میفرمودن : برا جد غریب ما بلند بلند گریه کنید*

قربان پلک زخمی تو یا ابالغریب
روضه گرفته ای تو کجا صاحب العزاء

آقاجان ای صاحب عزای محرم بیا دگر
یک سر بزن به مجلس ما صاحب العزاء

بین کدام خیمه تو خون گریه میکنی
کجا خیمه عزا زدی حجه ابن الحسن

بین کدام خیمه تو خون گریه میکنی
در کوفه یا که کرب و بلا صاحب العزاء

روضه برای حضرت مسلم گرفته ایم
مجلس به پاست بی تو چرا صاحب العزاء

*بی مقدمه بریم حرم قشنگ مسلم ابن عقیل خوش بحال زائرایی که امشب کوفه کنار مضجع شریف مسلم ابن عقیلن
تو زیارتنامش اومده"السلام عليك أيها الفادى بنفسه و مُهجته، الشّهيد الفقيه المظلوم، المغصوب حقّه، المنتهك حرمته"
سلام به اون آقای جان نثار فقید، شهید، مظلوم که حقش غصب شد حرمتش شکست. مسلم وقتی وارد کوچه شد همون هجده هزار نفری که نامه نوشته بودن باهاش بیعت کردن.اول ابتدا وارد کوفه شد تا قبل از این که ابن زیاد وارد کوفه بشه مردم بیعت کردن گروه گروه میومدن
اما یه دلشوره ای ته دل مسلمه اینجا بود نامه نوشت به ابی عبدالله حسین جان بیا آقا..قربون مظلومیتت برم اما بعد چندین روز گذشت از اومدن مسلم یه شب  نماز مغربو خوند به عشا که نرسیده دید مسجد خالیه همه رفتن.تنها و مظلوم ایستاد بین مسجد فهمید اینا دیگه دلاشون با ابی عبدالله نیست.لذا یکه و تنها کوچه های کوفه رو گذر میکرد...*

شکنجه دیده امو و خسته و پریشانم
از اینکه نامه نوشتم بیا پشیمانم

تو را به جان رقیه حسین کوفه نیا
فدای تو بشوم ای پسر عمو جانم

سرم به سر در دارالاماره نذر تو شد
ببین فدای سرت که شکسته دندانم

آخه براش آب آوردن دندون افتاد میون ظرف آب اینقدر که سنگ زدن.اینقدر حضرت رو هتک حرمت کردن نذاشتن حتی حضرت حرف بزنه*

نیا تو را قسمت میدهم به جان ریاب
برای آل رقیه عجیب حیرانم

برای طفل رضیع تو حرمله امروز
سه شعبه داده سفارش اگر که گریانم

من سنگ میخورم به گناه محبتت
این صورت شکسته به قربان صورتت

*همینطور خون از صورت مسلم جاری بود
هی دورو برشو نگاه میکرد تنها مونده بود دیگه*

افتاده ام زمین و به یاد تن توام
من غصه دار زیر لگد بودن توام

حسین‌جان!
تیر سه شعبه دیده امو و آب از سرم گذشت
یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت

گودال براش کندن آقای ما رو انداختن  میان گودال دورش رو گرفتن یه عده با سنگ میزدن نتونه نگاه کنه و گرنه مسلم ابن عقیل دلاوری بود جنگاوری بوده بعد شمشیر و نیزه ها رو پرتاب کردن حصرت نشست میان  گودال چه کردن؟دستان حضرت رو بستن کشون کشون تو کوچه های کوفه دارن میبرنش هی گریه میکرد. 
اولش اینه آدم میپرسه مگه مرد جنگی گریه میکنه؟دلاور بوده مسلم ابن عقیل
وقتی بردنش بالای دارالاماره هی میومد سرک میکشید اینطرفو اونطرفو نگاه میکرد
اون نانجیب طعنه زد مسلم چرا گریه میکنی مگه مرد گریه میکنه..چرا این ور واون ورو‌نگاه میکنی.حیران چه هستی مسلم فرمود: نامرد برا خودم گریه نمیکنم من نامه نوشتم حسین مردم تو رو میخوان آماده ان..گریه ام برا اینه آقای من با زن و بچه ش داره میاد آوره بیابونا شده*

با قلب خونین و چشمای گریون
موندم غریب و بی سروسامون
وای از غریبی

آقا!
اینجا همه از ما طلبکارن
همه فقط به فکر آزارن
دست از سر تو برنمیدارن
وای از غریبی

کوفه نیا بخاطر اصغر
که روی دست تو میشه پرپر
کجا؟پیش چشای خسته مادر
 وای از غریبی

این کوفیا چشم نظر دارن
خواهر تو رو آروم نمیزارن
از اهل بیتت اینا بیزارن 
عزیز زهرا

*داره التماس میکنه..*

قافله رو مدینه برگردون
نذار بشه زینب چشاش گریون
چشم علمدارت نشه پرخون
حسین عزیز زهرا

نذار به خواهرت جسارت شه
نصیب بچه هات اسارت شه
تموم پیکر تو غارت شه

*یخ عده مردم بالای دارالاماره رو نگاه میکردن چیکار میکنن با بدن مسلم ابن عقیل..یه وقت دیدن سر از بالای دارالاماره پایین افتاد..شاید مسلم ابن عقیل که بچه هاشم کوفه بودن تو دلش این بود خدا هیچ بچه ای سر بریده باباشو نبینه. با بدنش چه کردن.. آوردن بازار قصابا بدنشو آویزان کردن مردم نگاه میکردن این همون آقاییه که چند روز پیش مردم باهاش بودن دورش بودن الان آویزان بازار قصابها شده..بمیرم برات..خبرش رسید به کاروان ابی عبدالله حضرت فرمود:" انالله و انا الیه راجعون"اولین کاری که حضرت کرده فرمود: دختر مسلم رو صدا بزنید بیاد مردم این دختر بابا نداره احترامش واجبه به همه اهل کاروان آقام سفارش کرده یتیمو احترام بذارید.اما بمیرم برای بچه های یتیم حسین..وقتی این زن و بچه رو وارد کردن جلوشون نان‌ و خرما صدقه می انداختن..
بی بی جان ما این صدقه ها رو جمع کرد فرمود: صدقه بر ما بچه های پیغمبر حرومه ببرید این نان و خرما رو ...*