نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج میثممطیعی

برادر! ابالفضلجانِ حسین!
مَه کاملِ آسمان حسین!
به یک خشم تو لشکری میگریخت
فدایت شوم مهربانِ حسین
*اونقدر مهربان بود.اومد مقابل برادر "فَسَمِعَ الاطفال، یُنادونَ العطش، العطش" وقتی صدای العطش بچه ها رو روز عاشورا شنید،اومد صدا زد برادرم،مولای من"قد ضاقَت صدری" سینه ام تنگی می کنه"وَ سَئِمتَ من الحیاة"دیگه از زندگی خسته ام...اینو از خودم میگم:حسین جان! از اون دنیایی که به یه بچه شش ماهه رحم نمی کنه خسته ام...علی اصغرت تشنه ست*
فقیه و بصیری، خطیب و دلیر
علیخویِ زهرانشانِ حسین!
همیشه به من «چشم» گفتی و کُشت
سکوتت مرا، رازدانِ حسین
*دیگه آقا میخواد برامون روضه بخونه اولین روضه خون اباالفضل،خود امام حسینه"و لما رئاه الحسین مصروعا علی شط الفرات..."وقتی دید برادرش بی دست،بی پا کنار علقمه افتاده،شروع کرد های های گریه کردن روضه خوند... "الانَ انکسرَ ظهری"کمرم شکست" وَ قَلَّت حیلتی..." *
نشسته به چشمانِ تو تیرها
سیه چشمِ ابروکمانِ حسین!
نه تنها دو دست و دو چشمت؛
که بودتمامِ وجودت از آنِ حسین...
که بر فرقت ای ماهِ من! زد عمود؟
که تیره شده آسمانِ حسین!
تو برگرد! دیگر کسی تشنه نیست
قرارِ دل کودکان حسین!
*دخترا همه پیغام دادند به عمو بگو برگرد...دیگه کسی تشنه نیست...*
چرا ساکتی؟ کاشفُ الکرب من!
نبینم غمت را جهانِ حسین!
فتوحات کردی تو! بالا بگیر
سرت را! جهان پهلوانِ حسین
تو فتحِ دلِ عالمی کردهای
تویی قبلهی عاشقان حسین
برادر! «برادر» صدایم بزن
صدایم کن ای خوش زبان حسین
*همیشه میگفت:سیدی...مولای...علی راسی...اونقدر نگفت...نگفت...یه جایی گفت...یه وقت صدا زد: " یا اخا ادرک اخاک."دیگه بیا به دادم برس...خیلی هم حرف نزدتوان نداشت.امام حسین سعی کرد این بدن رو جمع کنه...فقط دو سه کلمه گفت:" یا اخی! ماتُرید مِنّی."میخوای با من چه کنی؟یه وقت من رو به خیمه ها نبری*
سبکبال بر دستِ من می روی
چه سنگین شده امتحانِ حسین
به زهرا قسم ! بی تو در این غروب
به آتش کِشند آشیانِ حسین
*یه وقتی یه ملعونی صدا زد:"علیَّ بالنار..."
برام آتش بیارید.زینب صدای یه نفر دیگه تو گوشش تداعی شد...یه وقت زینب کبری عصر عاشورا رفت مدینه...یه نفر اونجا صدا زد: هیزم بیارید.میخوام خونه رو بسوزونم اهل خونه رو بسوزونم.مردم تعجب کردند" اِنَّ فیها فاطمَه"نمیشه تو این خونه فاطمه هست.اگه باشه هم می سوزونم.عباس بیا به داد برس...دخترا دامنشون آتیش گرفته.فقط یه صدا از عمه شنیدند.فرمود:" علیکنَّ بالفرار"بعضی دخترا که دامنشون آتیش گرفته بود،هول شدند.نمیدونستند باید چه کار کنند.آتش صورتشون رو می سوزوند.*
پس از تو، جوانمردِ امّالبنین!
اسارت رَوَد خاندانِ حسین
پس از تو، علمدارِ خوشغیرتم!
کجا میرود کاروان حسین...؟!
*بچه ها رو که اسیری بردند، به شهر شام که رسیدند"فَوَقَفَ اهلُ الذِّمَّه"ذمی ها همه ایستادند...دختران امام حسین رو عبور می دادند..."یَفسُقون فی وجوهِهنَّ"به صورتای اینا...*
شاعر : میلاد عرفان پور
برچسب ها
- میثم مطیعی
- حاج میثم مطیعی
- متن روضه
- شعر مذهبي
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گريز روضه
- گريز مداحي
- دانلود مداحی میثم مطیعی
- متن شعر مداحي
- متن روضه شب نهم محرم
- متن روضه حضرت عباس
- متن روضه حضرت اباالفضل
- متن شعر شهادت حضرت عباس
- متن روضه حضرت قمر بنی هاشم
- متن روضه شب9 محرم
- متن روضه تاسوعا
- دانلود متن روضه
- دانلود متن مداحي
- آموزش مداحي
- دکتر حاج میثم مطیعی
- دکتر مطیعی
- محرم 1403
- شب تاسوعا محرم 1403