نمایش جزئیات

زمزمه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب دهم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج میثم‌مطیعی

زمزمه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب دهم محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج میثم‌مطیعی

دوباره عاشورا شد، حسین تنها شد
میون صحرا دور و برش غوغا شد

تیر سه شعبه اومد از راه
قلبت رو زیر و کرد مولا
خون تو مثل رود جاری شد، به روی خاکا

حدود ساعت سه از حال رفتی
کشون کشون میون گودال رفتی
هجوم آوردن

اون که به مال حروم عادت کرده
بریدن سرت رو قیمت کرده
هجوم آوردن

«برای غربتت بمیرم مولا، 
چه سخت جون دادی»

همونی که پای صد تا نامه مُهر زد
آروم آروم از گوشه با نیزه اومد

آهت عرشو به گریه انداخت
وقتی نیزه به پهلوت می‌خورد
پهلوی زخمی مادر رو، به یادت آورد

یه عده سکه واسه شمشیر داشتن
یه عده اما چوب و سنگ برداشتن
مسلمون نیستن

یه عده تنها هلهله می‌کردن
یه عده‌اشون با اینکه پیرمردن
عصا برداشتن

*یه عده عصا برداشتند.نوه عزیزت امام باقر کربلا بوده...با اسرا کتک خورده"لَقَد قُتِلَ بالسَّیفِ والسَّنانِ والحَجارةِ وَ الخَشب و العصا "با این ها کشته شد‌.نه اینکه جسارت شد.شمشیر رو می فهمم...نیزه رو می فهمم..‌سنگم می فهمم...چوب و عصا رو نمیفهمم‌‌.‌...چطوری تو رو با عصا کشتند...؟! تقدیر خدا این بود...تا لحظه آخر نفس بکشه...تا سرش رو نبریده بودند،هنوز زنده بود...وقتی سرش رو بریدند،زخم تمام این جراحات رو به جان خریده بود.*

«برای غربتت بمیرم مولا، 
چه سخت جون دادی»

صدا می‌زد آب... با سنگ جواب می‌دادن
با اینکه حتی به اسب آب می‌دادن

از زخم تیر و تیغ و نیزه
زخمِ زبونشون سخت‌تر بود
ناسزاها همه تقصیرِ، بغضِ حیدر بود...

با گریه ابن سعد به لشکر میگه:
تموم کنین کار حسینو دیگه
سرش رو میخوام...

اول برید راحت کنید این مردو
بعدش برید غارت کنید این مردو

*"ثم اَقبلوا علی سَلب الحسین"قبل از خیمه ها و دخترها اول خودش رو غارت کردند...*

چقد طولانی شد کشتنِ ثارالله
چرا این لشکر دست بر نمی داره آه

آه از اون ساعتی که مردی
سنگین کرد سینه‌ اشو آه یا رب...

*بلند شو...بلند شو...بلند شو....روی عرش خدا نشستی...بلند شو این سینه رو مادرش می بوسه،این سینه رو علی مرتضی می بویید،بلند شو، بلند شد...*

آه از اون ساعتی که مردی
سنگین کرد سینه‌ شو آه یا رب...
جسمش رو با لگد برگردوند، به سمت زینب

*بلند شد بدنش رو با لگد برگردوند.سلام بر اون آقایی که سرش رو از قفا بریدند...*

چِشم حسین داره سیاهی میره
محاسنش رو توی دست می‌گیره
چه تیغ کندی...

یکی... دو تا... سه تا... دوازده بار زد
سرو نشون دادو تو لشکر جار زد
حسینو کشتم...

شاعر: سید مهدی سرخان