نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی مجید دلشاد

روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی مجید دلشاد

"السلام علی المهدی و علی آبائه"

به سر دارم هوای کویت ای دوست
دهم جان رونمای رویت ای دوست
دگر حاجت به عطر گل نداشتم 
رسد بر مشامم بویت ای دوست

«یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان »

نمی‌دونم غم دل با که گویم
سراغ کویت ای گل از که جویم
شود آیا که روزی مقدمت را
گهی بوسه زنم گاهی ببویم

«یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان»

 *سلام باد به روح مطهرت زینب.. وقتی از آقا پرسیدن مولا جانم! به کدام یک از اهل بیت آل الله بیشتر توسل پیدا کنیم؟حضرت فرمودند: به عمه جانم زینب به عمه جانم زینب.. این روزها و این ایام ایام اسارت عمه ی سادات زینبه، زینبی که داغ شش برادر دیده، زینبی که داغ دو فرزند، برادرزاده‌ها، خواهرزاده ها اون روزی که داشت یازدهم محرم از کربلا خداحافظی می‌کرد حرفش این بود..*

 من در این وادی چو پا بگذاشتم
 هجده محرم به گِردم داشتم
 شش برادر در کنارم بوده است
 دور خیمه پاسدارم بوده است

 باغ من هم ارغوان هم یاس داشت 
لاله زارم لاله چون عباس داشت
حال خالی گشته از گل دامنم 
نیست حتی غنچه‌ای در گلشنم 

*داداش یادته هر موقع مدینه قصد زیارت جدم پیغمبرو می‌کردم پدرم علی پشت سرم شما سمت راستم برادرم حسن سمت چپ کسی قد و بالای زینب را نبینه...*

 یاد داری در مدینه با حسن
 راه پیمودی دوشادوش من

 غافل از خواهر نگردیدی دمی
 تا نباشد گرد من نامحرمی

 حال بین نامحرمان گرد منند
 خنده بر زخم درونم می‌زنند
 
*حسین جانم حسین جانم حسین جانم، همیشه یار و یاورم بودی داداش..*

 لطف خود را باز یارم کن حسین
خیر  از جا و سوارم کن حسین 

 به زینب چه گذاشت از دوری و هجران برادر.. زینبی که شرط ازدواجش با عبدالله این بود عبدالله من هر روز باید حسینمو ببینم..عبدالله! هرجا حسینم بره منم باید برم  حالا این چند روز و هجران حسین برا زینب حسینم...*

 چند روزِ که داداش تو رو ندیدم من
تو غربت کوفه، چه‌ها کشیدم من

 نبوده یک روز هم ازت جدا باشم
 توی مصیبت‌ها غریب و تنهاشم
 
نرفته از یادم وقتی توی گودال
سینه سوزانت چگونه شد پامال

 حسین جان وقتی اومدم کنار بدنت، استخوان‌های سینت خرد 

 وقتی که رأست شد همسفرِ زینب 
سایه شدی بر نی روی سر زینب

* تا نگاه کرد دید مردم دارن با انگشت طرف آسمونو نشان میدن چه خبره ؟ سر از محمل بیرون آورد.. یا صاحب الزمان انشالله هیچ خواهری این منظره را نبینه، دید سر برادر بالای نیزه..حسینم داداش!

 ای هلال مه زینب که تو انگشت نمایی
 دو سه روز است بگو ای سر بریده کجایی؟

 بس که مشتاق تو از دوریت ای سر شده
 بودم
بود نزدیک که جان بسپارم از داغ جدایی،

*حسینم اگر با من حرف نمی‌زدی من تحمل می‌کنم لااقل چند جمله با این دختر صغیرت حرف بزن ..*

ناز پرورده ات این طفل سه ساله 
به شب و روز می‌کشد ناله ی جانسوز
 که ای باب کجایی...
 
"وَ سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
 یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین. اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة."