نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج امیر کرمانشاهی

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج امیر کرمانشاهی

ورم کرده چشمام باورت می‌شه 
چرا قربونت برم مگه چی شده 
کتک خوردم تو شام باورت میشه
 گرسنه ام این ایام باورت می‌شه
 
* از همون شب اول که اومدی روضه برگشتی رفتی خونت مادرت اومده استقبالت. خسته نباشی پسرم الهی از جوونیت خیر ببینی از این حرفایی که هممون شنیدیم و این حس ها رو دریافت کردیم آخر می‌بینی مادرت یه سفره برات پهن می‌کنه یه غذا جلوت میزاره با همه غذاها فرق می‌کنه میگه ننه بخور جون بگیری گریه کردی..*

  ورم کرده چشمام باورت می‌شه 
کتک خوردم تو شام باورت میشه
 گرسنه ام این ایام باورت می‌شه
 ببین که زخم پام باورت می‌شه
 
باورت نمیشه که خوردم از ناقه زمین
 مثل مادرت شدم راستی پهلومو ببین

* بابا یه شب میای روضه مادرت بهت میرسه میگه بچه م جون بگیره توون داشته باشه آخه آدم توون نداشته باشه  نمی‌تونه سر پا بایسته حالا این پا زخمم باشه دیگه واویلا..*
 
*سرم ،سرم، سرم..... بابا یه وقت هست از سر و صدا سردرد می‌گیری یه وقت هست یه ضربه‌ای به سرت می‌خوره سردرد می‌گیری  اونایی که دختر دارن امشب کجا نشستن بابا بچه وقتی سرش داد می‌زنی یه گوشه کز می‌کنه بغض می‌کنه یهویی می‌زنه زیر گریه اونم دختر بچه لطیفه حساسه بی‌شرف هی پای نحسشو برمی‌داشت جلو اومد سرش داد زد نمیگم دیگه چیکار کرد..*

* آخ سرم سرم آخ سرم سرم حرم حرم حرم حرم...چی شده فقط همین قدر *

حرم شد آواره باورت می‌شه 
ندارم گوشواره لباسم شد پاره باورت می‌شه 
تن من درد داره باورت می‌شه
 باورت نمیشه که  پیر شدم خیلی زود 
راستشو بخوای بابا مجلس خوبی نبود

 چطور مگه ؟
یک سرخ مو سه زقافله ما کنیز خواست
 
*دیدن آروم جاشو عوض کرد جهت نگاه تغییر کرد..*

 عمو عمو آخ عمو عمو نگو نگو نگو نگو
نگو نگو نگو نگو...
منو بازار بردن باورت میشه 
 جلو انظا ر بردن باورت میشه
 با چشم تار بردن باورت می‌شه
 چقدر رو خار بردن باورت می‌شه
 
عمو عمو عمو  عمو عمو عمو نگو نگو نگو نگو نگو عمو عمو عمو نگو نگو نگو نگو نگو منو بازار برده باورت میشه 
جلو انظار بردن  باورت می‌شه 
باورت نمیشه که غریبه دستامو بست
 تو روبروم رو نیزه و حرمله روبروم نشست