نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۴ به نفسِ حاج میثم مطیعی

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۴ به نفسِ حاج میثم مطیعی

سری غرقِ در خون، گلویی بریده
بمیرم سر تو چه رنجی کشیده
لبی سرخ و پرپر، لبی پاره پاره
چه مویی! پریشان، چه رنگی! پریده

*بابا گلوت رو بریدن...رگای گردنت رو بریدن...رنگت پریده..میدونی چرا رنگ دخترت پریده؟!انقدر به من سیلی زدن...*

چه بابای خوبی! ز عالم سری تو
کسی بهتر از تو، ندیده ندیده
نگاهت چو خورشید، گرم است و گیرا
که بر شام تارِ، دلِ من دمیده

*بابا یه سوال دارم؛جوابش دخترت رو میدی یا نه؟!..*

آن دم که من از ناقه
افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی؟!
 از ما تو جدا بودی...

آن دم که تو از ناقه
افتادی و غش کردی
بر راس سنان بودم....

*بابا ممنونتم جواب دخترت رو میدی...
بابا یه سوال دیگه دارم؛حتی اگه جواب بدی، هیچ وقت برام هضم نمیشه...*

آن دم که مرا ظالم،اظهار کنیزی کرد
بابا تو کجا بودی؟! از ما تو جدا بودی

*بابا میدونی؟مجلس یزید بلند شد...خواهرم رو نشون داد:"یا یزید! هب لی هذه الجاریه"این کنیز رو به من بده...*

آن دم که تو را ظالم،اظهار کنیزی کرد
در تشت طلا بودم،کی از تو جدا بودم؟!

بابا راستی...!
دختر حرمله چه مغرور است
بر سر بام،دست تکان می داد...
او خبر داشت که یتیم شدم
پدرش را به من نشان می داد

رسیدی تو آخر، نه با پا، که با سر!
غم و شادی‌ ام آه! در هم تنیده...
رخ دخترت مثلِ ماهی، گرفته
قد دخترت چون هلالی خمیده

فدای سرت زخم‌ های تن من
که اشکم برای تو تنها چکیده
صدایم گرفته! دعایم گرفته
نفس‌های من شد، بریده بریده...

شده محفل ما، پدر دختری باز
کنار سرت دخترت آرمیده

شاعر: فاطمه معصومه شریف