نمایش جزئیات
روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ استاد حاج منصور ارضی

سوگند به نام دلربایش
نور است وجود وابتدایش
با خلق حسن کرده مباهات
از روز ازل ذات خدایش
آنان که نوشتن کریمش
ما را بنویسند گدایش
بخشید سه بار هرچه را داشت
جان همه ی خلق فدایش
حقاً که پسند قلب زهراست
شد هرکه عزیز مجتبایش
هستند تمام انبیا هم
محتاج عطای دستهایش
هم او شده راضی از خدا هم
هم حق بوده به رضایش
چشمان حسین بر لب اوست
وقتی حسن است مقتدایش
در معرکهی جمل که آمد
دیدن به شکل مرتضایش
آنقدر رئوف است که میخورد
در پیش جذامیان غذایش
آن مرد هر آنچه ناسزا گفت
آخر نشنید ناسزایش
تازه به کرم نوازشش کرد
جا داد به او بین سرایش
صد بهر اگر که متن گویم
یک قطره نگفتم از ثنایش
آنقدر بلا به او رسیده
ماندم که بگویم از کجایش
از کوچه نپرسید از این مرد
یک عمر شده است مبتلایش
جان سوزتر است داغ زهرا
از کل غم جهان برایش
یاران مقربش کشیدن
سجاده و فرش زیر پایش
دردست که زهر خورده آقا
از همسر بیمهر و وفایش
خونی شده با سرفهی سختش
دست کرم و گره گشایش
قاسم به سر و صورت خود زد
خونی شده دید تا عبایش
پا میکشد این مردِ پر از درد
در حجره به روی بوریایش
آنقدر جگر به دامنش ریخت
تا جوهره رفت از صدایش
بگذار بماند به قیامت
دنیا که نفهمید بهایش
آتش زده بر تمام عالم
لا یومک یوم کربلایش
گر کرب و بلا همیشه جاریست
صلح حسن است مبتدایش
صد شکر که سنگها نخوردند
بر صورت مثل مصطفیش
صد شکر نیزه ای نیامد
تا قطع کند صوت رسایش
صد شکر نبود خنجری کند
تا بوسه بگیرد از قفایش
*شنیدید همه اومدن وقتی زینب اومد در خونه بنی هاشم سراسیمه همه رو خبر کرد همه اومدن همه داداشا اومدن دور حسن و گرفتن جناده میگه من دیدم پر از خون شده تشت..
لا اله الله همیشه اینطوری روضه خوندم جناده به من بگو این لخته خونه که میگی خوب نظاره کن جناده می گه من وقتی نگاه کردم دیدم پارههای جیگر حسن
زن و بچه مادر قاسم، عبدالله همه گریه میکردن همه گریه میکردن اما وقتی حسین اونطوری بلند بلند گریه میکرد چشماش رو باز کرد.. خدا چشم تو گریون نبینه حسین جان...حسین جان انقدر بهت بگم روز تو بدترین روزه تو عالم تا قیامت معناش اینه تا قیامت روزی مثل روز تو نیست..دورتو میگیرن. دست تو دست ابی عبدالله جون داد همه برادرا ایستادن سفارش کرد بچههامو ببر کربلا بمیرم برات آقا جان...چشماشو که بست شیونو واویلا تو خانه مجتبی بلند شد همه ناله میزدن
بدن مبارکشو تو تابوت گذاشتن. اولین بدنه که در روز میخواد دفن بشه..آن زن نانجیبه اومد جلو اومده بودن طواف بدن کنار قبر پیغمبر گفت من نمیذارم اینجا بدن حسنو دفن کنید. شنیدید یکی برخاست گفت آی نانجیبه یه روز به جنگ علی میای با شتر و جمل و میخوای جلوی حقو بگیری
امروزم اومدی جلوی پاره تن رسول الله رو بگیری و نذاری دفن کنن .فردا میترسم فیل سوار شی و خانه کعبه رو خراب کنی
گفت های بنی مروان شما ایستادید به من جسارت میکنن. خودش دستور داد بدن و تیربارون کنن حالا ابی عبدالله و بنی هاشم، بیشتر عباس ایستادن داره نگاه میکنه بدن داداششو تیربارون کردن خون تو چشمای عباس جمع شد همینطوری برگشتن خانه تیرها رو آوردن بیرون نمیدونم هرچه بود کفن و عوض کردن آوردن بقیع بدنو دفن کردن.. بدن امام حسن و تیربارون کردن جلو چشم حسین
وقتی اومد کنار علقمه دید بدن داداششو طوری تیرباران کردن که اگر بخواد هرتیری رو بیرون بیاره بدن جدا میشه یه وقت دیدن صدا زد الان کمرم شکست.. امیدم قطع شد آی حسین ......*
برچسب ها
- حاج منصور ارضی
- شعر مذهبي
- دانلود روضه
- حاج منصور
- منصور ارضی
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- استاد حاج منصور ارضی
- گريز روضه
- گريز مداحي
- مداحی حاج منصور
- متن روضه با صوت
- متن روضه شب سوم محرم
- متن روضه شهادت حضرت رقيه
- متن روضه شهادت سه ساله اباعبدالله الحسين
- متن شعر مداحي حضرت رقيه
- شعر روضه شهادت حضرت رقيه
- متن روضه براي حضرت رقيه
- متن روضه شب 3 محرم
- شب حضرت رقیه
- شب سوم محرم
- آموزش مداحي
- دانلود مداحي