نمایش جزئیات

روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی و علی پاشایی و محسن نور آذر

روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی و علی پاشایی و محسن نور آذر

"یا رب الحسین إشف صدر الحسین بحق الحسین بظهور الحجة"

مجنون‌ترین آواره‌ی روی زمینم 
آواره‌ی کرب‌ و بلا در اربعینم 

*خودم اینجام ولی دلم حیرونِ کربلاست جسمم اینجاست ولی روحم تو حرمته آقاجان*

دیگر نخواهم داشت در دل آرزویی 
امروز اگر مهدیِ زهرا را ببینم
 
 *کجایی آقا جانم؟ خوش به حالِ زائری که هم قدمِ امام زمانش رفت کربلا
 مسیر عشق و معرفتِ مشایه ابی عبداللهِ
همینطور نیست بگی دارم میرم زیارت امام حسین.. چون زائراش فرق داره اونجا زائرش امام زمانه..یعنی بدون اگر نجف تا کربلا پای پیاده رفتی همقدم امام زمان 
خدا روزی‌مون کنه اونایی هم که نرفتن برن انشالله دوباره*

آقا کجایِ شهر هستی تا بیایم 
قدری به پایِ روضه های تو نِشینم 

امام زمان!
 با گریه کردن بر غریبیِ تو آقا 
امروز کامل میشود ارکانِ دینم

ای کاش می‌شد تا که همچون جاده من نیز
از خاکِ پایت هر قدم بوسه بچینم 

صد بار اگر شویم فدایِ تو یا حسین 
کاری نکرده‌ایم برایِ تو یا حسین 

*آقا جان! امسال اربعین تو به دیدار ما بیا 
اگه امشب کنار گودال نیستم برات ناله بزنم، اگه شب اربعین مثل خواهرت نتونستم بیام صورت بذارم رو خاکِ مزارت آقا جان تو بیا لااقل یه سر به این نوکرات بزن..*

امسال اربعین تو به دیدارِ ما بیا 
میقاتِ ماست بزمِ عزایِ تو یا حسین

«حسین جان ... حسین جان ..»

شکرِ خدا که سجده به خاکِ تو می‌بَریم 
در هر نماز رو به خدایِ تو یا حسین

آقا جان! 
از کوچه‌ها به کرب و بلا کوچ می‌کنیم 

*به خدا کنار زن و بچه میری ولی دلت پیش اربابته.. بچه‌ات صدات میزنه بابا این چند روزه هوش و حواس نداری! عکسا رو می‌بینی بی‌اختیار گریه می‌کنی!میگی دخترم پسرم! هرکی دوستت، رفیقت، یه وقتی می‌بینن حال و هوای همدیگه رو همینجوریِ میگی آره راست میگی درست فهمیدی یکی دو روزه دلتنگ زیارتم* 

 از کوچه ها به کرب و بلا کوچ می‌کنیم
همراه دسته های عزایِ تو یا حسین 

این روضه‌ها مسیر رسیدن به کربلاست 
قربانِ ذکرِ راهگشایِ تو یا حسین

ای اربعین قیامتِ هَل مِن معین تو 
ای اربعین صدایِ رسایِ تو یا حسین 

ما ملتِ امام حسین و شهادتیم 
اسلامِ نابِ ماست ولای تو یا حسین 
 
بابا! سفر خطر داره! با زن و بچه بلند شده رفته میگه این راه از قدیم هرکی رفته جونشو سر دست گرفته.وقتی اومد، دید مأمورا جلوشو گرفتن سن و سالی ازش گذشته، پیر شده گفتن مگه نشنیدی خلیفه‌ی وقت دستور داده هرکی زیارت حسین میره دستشو باید بده؟ مرسوم کردن دست راستو می‌بُریدن؛ آورد دست چپشو گذاشت گفت: من سال گذشته دست راستمو دادم برای امام حسین اینجوری رفتن راه امام حسین و شهدای عزیزمون که پشت پیراهنهاشون نوشتن می‌رویم تا راه کربلا رو باز کنیم. چقدر خون دادیم، جون دادیم واقعاً برای این مسیر، حالا ما همین چند روز پیش که توفیق زیارت داشتیم تو مسیر هم خیلیا، حالا بچه های قد و نیم‌قد، بچه شیرخواره، با یه عشقی میاد، اذیته هوا گرمه آقا اون دیگه با امام حسین معامله کرده، با حضرت زینب معامله کرده، اون وقت مادر خودش سختشه وسایل دستشه میره. بعد بچه شیرخواره رو با زحمت چسبونده رو بغلش، رو سینه اش میاد چون که اون با رباب معامله کرده، میخواد بِچِشه تو این مسیر بی بی جانمون چی کشید. اما فقط یه چی می‌خوام بگم بگم خواهری که بچه شیرخواره‌ ات رو بغل گرفتی اربعین به عشق امام حسین رفتی ولی بدون رباب دیگه بی علی اصغر برگشت، دیگه علی اصغر نداره..

*رسیدن کربلا، صدای زنگ قافله بلند شد؛  عطیه رو صدا زد.عطیه ببین کیه داره نزدیک میشه به قبر حسین؟ عطیه نزدیک اومد دید محملات دارن میان، صدای زنگ اُشتران، قافله‌ی ابی عبدالله، شناخت زین العابدین علیه‌السلام رو صدا زد جابر! امام سجاد بر ناقه سواره و با اهل بیتشون پشت سرشون جابر صدا زد دست منو میگیری من استقبال کنم؟ دختر امیرالمؤمنین با دل شکسته داره میاد همچین که رسید السلام علیک یا ابن رسول الله! آقا خوش اومدی به کربلا کنار قبرِ پدرتون ابی‌عبدالله امام سجاد پیاده شدن، این زن و بچه‌ها آرام پیاده شدن، اولین روضه رو خودِ امام سجاد خونده فرمود: یا جابر! "هاهُـنا والله قُتِلَت رِجالُ‍‍‍ـنا"جابر همین جا بود مردانِ ما رو کُشتن می‌خوام از زبون امام سجاد مَقتل بخونم."هاهُـنا والله قُتِلَت رِجالُنا وذُبِحَت أطفالُنا" کودکان ما رو ذبح کردن، سر بُریدن،چرا نگفت مردان ما رو سر بریدن؟ معلوم بود که سرِ ابی عبدالله و شهدا رو اومد روضه رو مکشوفه وا کرد دنیا بدونه که حتی به بچه‌هام رحم نکردن "و حُرِّمَت خیامُنا" همینجا بی حرمتی به خیمه‌های ما شد خیمه‌هامونو آتیش زدن*

*اما اون چیزی که امام سجاد سی وچهار سال براش گریه کرده اینه:گفت: "یا جابر! و سُبیَت نِسائُنا" بانوان حرم پیغمبر رو به بندِ اسارت کشیدن حسین *

*خواهره باری از مصیبات از سفر رو دوششه همچین که انداخت خودشو رو این خاک ابی عبدالله سلامِ من به پیکرِ زخمی و مجروحت، سلامِ من به پیکرِ بدون سرت آی برادر،سلام به این بدنِ پاره پاره! چهل روزه حسین ندیدمت، بیچاره شدم* 

تو را ای عشق بعد از آخرین باری که بوسیدم 
نه راحت آب نوشیدم، نه خوابیدم، نه خندیدم 

تو که جانِ نبی بودی چرا این‌گونه جان دادی؟ 
نمی‌بُرّید خنجر رأسِ پاک ت کرد را
 خودم دیدم 

حسین!
 مرا بعد از تو بینِ کوچه و بازار چرخاندن

*حرف دختر علیه! همون خانمی که امام حسن بود کسی جرأت نمی‌کرد نزدیک بشه، همون خانمی که ابی عبدالله بود کسی جرأت نگاه به این خانم نداشت !!*

مرا بعد از تو بینِ کوچه و بازار چرخاندن
منی که سال‌ها تنها فقط دورِ تو چرخیدم

به من، مرد و زن و اطفالِ کوفه خارجی گفتن 
به من که کمتر از گُل، در تمام عمر نشنیدم
 
به من که زینب بودم چهل منزل اهانت شد 
به من که روز و شب شیرِ خدا می‌کرد، تمجیدم 

*صدا زد حسین: اگه خواهرتو ببینی دیگه نمی‌شناسی ,پیر شدم خمیدم..صدا زد هر کی سفر میره برمی‌گرده سوغات میاره
حسین، سوغاتِ زینب می‌دونی چیه؟ این لباس های پاره‌ست، این صورتِ کبوده  
ای حسیـن *

شکسته بال و سیاه و کبود آمده‌ام 
من از محله‌ی آلِ یهود آمده‌ام

حسیــــــن جانم!

از آن دیار که ما را به هم نشان دادن 
از آن دیار که زن‌ها به ما خندیدن 

*گفت: حسین جانم روزی که دو تا بچه‌هام به شهادت رسیدن از خیمه بیرون نیومدم گفتم: نکنه حسینم خجالت بکشه حسین جانم! جانِ مادرت فاطمه، منو خجالت زده نکن.گفت : حسیـــن!*

بنفشه رفتم و مثلِ لاله برگشتم 
مرا ببخش بدون سه ساله برگشتم 

*همچین که خاک کربلا و مزار برادر رو دید 
همه‌ی این اسارتها یادش رفت گفت : حسین جانم !*

هنوز لحظه‌ی افتادنِ تو یادم هست 
جدال بر سرِ پیراهن تو یادم هست 

سنان و شمر زِ رویَت عبور می‌کردند 
مرا به زور زِ جسمِ تو دور می‌کردند

*صدا زد حسین*

می‌خواستم ببوسمت اما مرا زدند 
ناراحتم کنارِ تو با پا مرا زدند 

*زینب داره میگه حسین من! *

ز شام و کوفه برگشتم دوباره کربلایِ تو 
چهل منزل به روی نِی شنیدم من صدایِ تو

داداش!
برای کودکانِ تو به هر جا من سِپر گشتم  
نمی‌دانم به کویِ تو چگونه زنده برگشتم؟ 

 *حسین جان منِ زینبت رو ببخش رقیه تو نتونستم بیارم داداش*

حسین داداش! 
مَپرس از حال طفلانت، رقیه رفته از دستم  
که من، شرمنده از روی ِ امانت داریت هستم