نمایش جزئیات
مدح و توسل ویژهٔ آغاز امامت آقا صاحب الزمان روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاجمحمود کریمی

دوباره بساطِ طَرَب شد مهیّا
دوباره رسیده شبِ شور و غوغا
شبِ مِیفروشی، شبِ بادهنوشی
شب لب نهادن به لبهای صَهبا
شبِ هو کشیدن، گریباندریدن
شب پَر کشیدن، پریدن به بالا
چه شبها که زهرا دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بیتابِ مولا
غلامی این خانواده دلیل و مرادِ
خدا بوده از خلقتِ ما
مسیرت مشخص، امیرت مشخص
مکن دل دل ای دل، بزن دل به دریا
که دنیا به خسرانِ عقبا نیارزد
به دوری ز اولادِ زهرا نیارزد
و این زندگانیِ فانی، جوانی،
خوشیهای امروزِ اینجا
به افسوسِ بسیارِ فردا نیارزد
اگر عاشقانه هوادارِ یاری
اگر مخلصانه گرفتارِ یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقیناً! یقیناً! خریدارِ یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبهها زارِ یاری؟
به شانه کشیدی غمِ سینهاش را؟
و یا چون بقیّه تو سربارِ یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردارِ یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بیتاب و بیمار یاری؟
اگر اشک داری به شکرانهاش، ها
که مستِ نگاه گوهربار یاری
دلآشفته بودن دلیلِ کمی نیست
اگر بیقراری، بدان یارِ یاری
و پایانِ این بیقراری بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدارِ یاری
نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را به مَردم
که بازار یوسففروشی
در این دورهی بد شدیداً گرفته
خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصّه گریانِ مهدی
به لبهای گرمِ علی یا علیاش
به ذکر حسین و حسن جانِ مهدی
به دستِ کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیرانِ مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش
به سبحانَ سبحانَ سبحانَ مهدی
به برقِ نگاه و به خالِ سیاهش
به عطر ملیح گریبانِ مهدی
به حجّ جمیلش، به جاهِ جلیلش
به صوت حجازیِ قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاهِ شامش
به آهنگ سمتِ خراسان مهدی
به جان دادههای مسیر عبورش
به شَهدِ شُهودِ شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینهچاکِ فراقش بگران
تفضّل بفرما بر این بندهی بی سر و پا
مرا همدم و مَحرم و هم رکابِ سفرهای
سوی خراسان و شام و عراقش بگردان
ندیدم شَهی در دلآراییِ تو
به قربانِ اخلاقِ مولاییِ تو
تو خورشیدی و ذرّهپرورترینی
فدای سَجایای زهراییِ تو
نداری خُماری به مشتاقیِ من
ندیدم نگاهی به صهباییِ تو
نداری خرابی به بیتابیِ من
ندیدم سبویی به میناییِ تو
نداری به کویت ز من بینواتر
ندیدم کریمی به طاهاییِ تو
نداری گدایی به رسواییِ من
ندیدم نگاری به زیباییِ تو
نداری مریضی به بدحالیِ من
ندیدم دَمی چون مسیحاییِ تو
نداری غلامی به تنهاییِ من
ندیدم غریبی به تنهاییِ تو
نداری اسیری به شیداییِ من
ندیدم کسی را به آقاییِ تو
امید غریبانِ تنها کجایی؟
چراغ سرِ قبر زهرا کجایی؟
تجلّیِ طاها، گُل اشکِ مولا،
دلآشفتهی داغ آن کوچهی غم
گرفتار گودالِ خونین، دلافکارِ غمهای زینب،
سیهپوشِ قاسم عزادار اکبر، گُل باغ لیلا،
پریشانِ دستِ علَمگیر سقّا نفَسهای سجّاد، نواهای باقر، دعاهای صادق کسِ بیکسیهای شبهای کاظم
حبیبِ رضا و انیسِ غریب جوادالائمّه
تمنای هادی، عزیز دل عسکری
پس نگارا بفرما کجایی؟
دلم جز هوایت هوایی ندارد
لبم غیرِ نامت نوایی ندارد
وضو و اذان و نماز و قنوتم
بدونِ ولایت صفایی ندارد
دلی که نشد خانهی یاسِ نرگس
خراب است و ویران، بهایی ندارد
مرا در کمندت بیفکن که دیگر گرفتارِ
عشقت رهایی ندارد
خوشا آنکه غیر از ظهورت نگارا
شبِ قدر، دیگر دعایی ندارد
یداللّهی و حق بجز دستِ مشکلگشای تو
مشگلگشایی ندارد
غلامِ توام از ازَل تا قیامت
که این بندگی انتهایی ندارد
بیا تا جوانم بِده رُخ نشانم
که این زندگانی وفایی ندارد
نگارا! نگاهی که جز نوشِ لعلت
دلِ زخمخورده دوایی ندارد
بیا تا نمُردم به فکر دوا باش
به فکر علاجِ دلِ بینوا باش
کریما! رحیما! رئوفا! عطوفا! نگارا! بهارا! بیا جانِ مولا بیا جانِ زهرا، بیا جانِ زینب، بیا جانِ سقّا سحرخیزِ مکّه، سحرخیزِ کوفه سحرخیزِ مشهد، سحرخیزِ کربوبلا و مدینه سحر یادِ ما باش، سحر یادِ ما باش