نمایش جزئیات
مدح ویژهٔ ولادت پیامبر رحمت ومهربانی حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی

چهره انگار… نه، انگار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است
این چه نوریست که تاریکی شب را برده
دل مرد و زن اقوام عرب را برده
این چه نوریست که پر کرده همه دنیا را
راهی مکه نموده ست یهودیها را
جریان چیست؟ فقط اهل کتاب آگاهند
همه انگشت به لب خیره به عبداللهند
همه حیرت زده، نوری که معما شده است
چند وقتی ست که در آمنه پیدا شده است
شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد
چارده کنگره از کاخ مدائن افتاد
غیر از این هر خبری بود فراموش شد و
ناگهان آتش آتشکده خاموش شد و
طالع نیک امیران جهان بد افتاد
ته جام همه شان عکس محمد افتاد!
طفل همراه خودش بوی خوش گل آورد
مثنوی رام شد و رو به تغزّل آورد
چهره آرام، زبان نرم، قدم ها محکم
قامتی راست، تنی معتدل، ابرویی خم
گفتم ابرو، نه! دو تا قوی سیاه عشق
که لب ساحل امنند ولی دور از هم
لب بالایی او آب بقاء کوثر
لب پایینی او آب حیات زمزم
دست، تفسیرگر خیرالامور اوسطها
آنچه کرده ست کرامت نه زیاد است نه کم
چون «لما» زینت «لولاک خلقتُ الافلاک»
هم نگین است به انگشت فلک هم خاتم
دخترش از سه زن برتر عالم برتر
همسرش هم رده با آسیه است و مریم
قدر او را ولی افسوس که «من لم یعرف»
علم او را ولی افسوس که «من لم یعلم»
هرچه گفتیم کم و منزلتش بیشتر است
پیش او خوارترین معجزه شق القمر است
هر که با نیتی از عشق پیمبر دم زد
«دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد»
محرم راز، علی باشد و باشد کافیست
جمع دست علی و دست پیمبر کافیست
و علی معنی « اکملت لکم دینکم» است
شاهد گفته ی من خطبه ی قرای خم است
منکران شاهد عینی غدیرند! دریغ
سند بیعت خود را بپذیرند؟! دریغ
باز از خصلت او با دگران میگوید
آنچه در باطن او دیده عیان میگوید
پیش پیری که به جنگاوری اش می بالد
از جوانمردی سردار جوان میگوید
«سود در حب علی است و زیان در بغضش»
با عرب باز هم از سود و زیان میگوید
حرف این است: «فهذا علیٌ مولاکم»
یک کلام است که با چند بیان میگوید
خواست چیزی بنویسد دم آخر… افسوس
یک نفر گفت که پیمبر هذیان میگوید
شاعر:محمد حسین ملکیان
تویی آن سروری که بر جهان پیغمبری کردی
تویی پیغمبری که بر جهانی سروری کردی
تو تنها خاتمی هستی که از روز ازل بودی
و بر پیغمبران قبل خودت پیغمبری کردی
میان کهکشانها ذره ها حیران و سرگردان اراده کردی و آن ذره ها را مشتری کردی
به لطف خال هندویت گرفته طبع هندی گو
تو صائب را و بیدل را مثل در شاعری کردی
تویی معنای وحی وحجت و اعجاز تا آنجا
که جبراییل و میکائیل را پا منبری کردی
خدا را شکر ای عطر نسیم ونفح ربانی
جهان را مست از عطر گلاب کوثری کردی
تمام شیعیان مدیون حج آخرت هستن
همانجا که زلال برکه ها را حیدری کردی
چه درّی قیمتی همچون سرودن از کمالاتت
گدا را آبرو دادی رعیت پروری کردی