نمایش جزئیات

شعر خوانی و توسل به آقا صاحب الزمان روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ صابر خراسانی

شعر خوانی و توسل به آقا صاحب الزمان روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ صابر خراسانی

لحظه‌ها را متوسل به دعاییم بیا
 سالیانیست که دلتنگ شماییم

وسعتت در دل این ظرف نشد جا ماندیم
 تشنه از حسرت رویت لب دریا ماندیم

چشممان خشک شده از قدمت این بی آبی
 و نداریم دگر طاقت این بی آبی

 در قنوت دلمان خواهش باران داریم 
ندبه خوانیم و تمنای بهاران داریم

 پس، ببار ای پسر حضرت باران بر ما
که ترک خورده زمین از عطش این گرما 

دامن دشت شده سفره ی راز دل ما
 داغ آلاله  نشانی ز نیاز دل ما 

ما که در راه تو عمریست تمامی گردیم
 گردبادیم و به دنبال شما می‌گردیم

 چند جمعه دلمان را سر راهت آریم
 تا بدانی که تمنای وصالت داریم

کمر صبر از این چشم به راهی تا شد
چشم یوسف نگرانان همه نابینا شد

عمر این صبر از اندیشه ی ایوب گذشت
شوق دیدار تو از چله یعقوب

 قدمی بر دل آتش زده ما بگذار
تا گلستان بشود عالمی از دولت یار

 شهرمان را ز رخ چون قمرت روشن کن
 و جهان را پر از نسترن و سوسن کن
 
با خودت از پس آن ابر کمی ماه بیار
 سبدی عاطفه سوغاتی این راه بیار

 آسمان خواهش یک جرعه نگاه دارد
نه که ما، فاطمه هم چشم به راهت داد

 پرده از چهره بیانداز ترنج آوردی 
بهر دیدار تو غماز ترنج آوردی 

به من از نفس افتاده بیا یاری کن 
بی تو دل در قفس افتاده بیا یاری کن

 دل عاشق به هوای تو تپیدن دارد
 ناز کن هرچه دلت خواست کشیدن دارد

 یوسفا! طالب آن حُسن علی وار توییم
 وسع ما این دو کلاف است خریدار توایم

 ما ندیدیم تو را گرچه به تو دل دادیم
 و به دام تو به پای خودمان افتادیم

 آقا! عصر جمعه دل ما مثل شما می‌گیرد
 تو دعا کن گُل من با تو دعا میگیرد

بار هجران تو بر دوش گران است هنوز
چشم نرگس به شقایق نگران است هنوز