نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ استاد حاج‌ منصور ارضی

روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ استاد حاج‌ منصور ارضی

شهر با نور عرش آذین شد
جامهٔ آفتاب زرین شد
کوچه باغ وصال رنگین شد
طعم تلخ فراق شیرین شد

راه، بند آمده چه همهمه‌ای 
آمده فاطمه چه فاطمه‌ای

غم در آغوش دلخوشی گم شد
آینه غرق در تبسم شد
گریهٔ شوق سهم مردم شده
عصمت محض وارد قم شد

نام معصومه مُهر ایمان است
چادرت سایه‌سار ایران است

می‌وزد باد بین شب‌بوها 
در تب و تاب این هیاهوها
دیده شد قبلهٔ خداجوها
سوی تو می‌دوند آهوها

مکتبت، مکتب خراسان است
رأفتت رأفت رضا جان است

عکس خورشید در دل دریاست
آخرین ایستگاه شب اینجاست 
شرح این ماجرا خودش گویاست
عشق خواهربرادری زیباست

قسمت این بود مبتلا باشیم 
نذر معصومه و رضا باشیم
گرچه از فقر بارها مُردیم
دَر و همسایه را نیازُردیم
روزی از سفرهٔ کرم بردیم
نان این خانه را فقط خوردیم

سائل پشت این دریم همه
قوم موسی بن جعفریم همه

آشنای غریبه‌ها بانو
ای به درد همه دوا بانو
رو به تو کرده‌ایم ما بانو
فاطمه اشفعی لنا بانو

مثل زهرا تو مادر مایی
ناجی روز محشر مایی

کلِّ قم افتخار کرد آن روز
عشق را آشکار کرد آن روز
با ورودت چه کار کرد آن روز
جان خود را نثار کرد آن روز

تبری فکر ساقهٔ تو نبود
بی‌حیا دور ناقهٔ تو نبود

*همه مردم علما بزرگان دین دور ناقه اش می‌گشتن، چه با افتخار واردش کردن ، اصلاً یه محله رو قُرُق کردن ، فقط خانم‌ها رفت و آمد می‌کردن، انقدر احترام گذاشتن طبیب آوردن ، اگر زخمی بود اگر ناراحتی بود دوا بشه، طبیبم گفت کاری نمی‌تونیم بکنیم..*

اثر زهر اگر به جان تو بود
حُجره در شأن خاندان تو بود
پشت صد پرده، آستان تو بود
کی سنان مثل ساربان تو بود

نیزه‌داری به تو نخندیده
گوش تو حرف بد که نشنیده

صبرش تمام شد زینب
زخمی سنگ بام شد زینب
ناگهان ازدحام شد زینب
وارد شهر شام شد زینب