نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاججلیل محمدی

"اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً"
«یا صاحبِ الزمان...»
هرکه رو انداخت،خاطر جمع؛ زائر میشود
قبل زائر کوله بار راه، حاضر می شود
هرچه تاجر هست در عالم گدای فاطمه ست
هر که در کویش گدایی کرد تاجر میشود
خوشبحال خانه ی خشتی نزدیک حرم
آخرش یک تکه از صحن مجاور میشود
دل سپردن ساده اما دل بریدن مشکل است
یک سفر هرکس بیاید قم، مهاجر میشود
رو به قم هربار در مشهد، سلامی میدهم
خادم باب الرضا بامن مسافر میشود
دست را برسینه ات بگذار و چشمت را ببند
رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر میشود
ماهِ قم، دست خیالِ ما و دامان شما
میزبان هستید و ما هستیم مهمان شما
غصهٔ دنیا شده سوهان روح و در عوض
کام شیرین میکند عمریست سوهان شما
عشق را در روز روشن عده ای گم کرده اند
من که آن را یافتم کُنج شبستان شما
رو سیاهم با چه رویی بینِ مردمجا شوم
در دل آئینهٔ شفافِ ایوان شما
مرجع تقلیدِکلّ مرجع تقلیدهاست
زائری که دست برسینه است حیران شما
گرچه میگویند باید از کریمان کمنخواست
آنچه میخواهم کف دستیست از نان شما
خانم جان..!
در ورودی بس که خالی دید دستم را
مرا
تازگی دیگر نمیگردد نگهبان شما
بس که هیچم روزیم حج فقیران هم نشد
عید قربان میروم هر سال به قربان شما
آب قم شور است شاید ما به ظاهر،زائران
بارها حرمت شکستیم از نمکدان شما
خادم دربان به دست خالی ام شک کرده است
ترسم از بار گناهم باخبر باشد که نیست
از ضریحت دست من کوتاه اگر باشد که هست
کاش روی شانه هایم بال و پری باشد که نیست
هیچ جا بهتر از اینجا نیست باید بشکند
دل اگر مثل نمازم در سفرباشد که نیست
هرکه آمد حاجت ایل و تبارش را گرفت
این حرم جای کسیکه بی هنر باشد که نیست
طبق عادت میروم بعداز زیارت،جمکران
تا دعایم دیدن آن یک نفر باشد که نیست
چند روز قبل شنیدن دختر موسی بن جعفر داره میاد قم. عجب استقبالی کردن عجب جمعیتی گفتن کسیکه داره میاد دختر امام و خواهر امام رضاست. عمه ی امام جواده. بریم استقبالش این خانم تنها نمونه یوقت دلهره بگیره..
تو بستر بسختی نفس میکشید
تو این لحظه ها شکل مادر شدی
الان خوب حس میکنم واسه چی
تو زهرای موسی بن جعفر شدی
چقدر زوده پرپر شدن واسه تو
چقدر زوده واست خمیده شدن
شدی فاطمه تا که سهمت باشه
تو سن جوونی شهیده شدن
چقدر داغ دیدی تو یک نصف روز
با اینکه دلت هیچ طاقت نداشت
شنیدم که داری میای سمت قم
برا پیشوازت همه اومدن
تا سایه ات رو حتی نبینه، یه مرد
زناشون همه دورِ تو صف زدن
زمین قم اون روز تو چشم خلق
گمونم که هم رتبه ی عرش بود
با فرش های با ارزش وقیمتی
مسیرِعبور شما، فرش بود
قم از کوفه و شام بیزار بود
که گل ریختن پیش پات مردمش
تا موسی بنجعفر رو راضی کنن
چه ها که نکردن برات مردمش
برات بهترین جای شهر قم و
قُرُق کرد موسی بن خزرج که ما
نباشیم امروز خجالت زده
مثل کوفیان،مثل شامیان
شدی زینب ثانی اما دیگه
خرابه نشینی نصیبت نشد
روی نیزه دیگه سرِ محرمات
قراره دل بی شکیبت نشد
تو هر جا که شیرخواره دیدی دلت
حسابی شکسته عین خانم رباب
ولی دیگه با دست بسته نبُرد
تو را هیچکس،توی بزم شراب
حرمت شیعیان قم ز تو کرد
ستم اهل شام را جبران
کاش زینب به قم سفر میکرد
تا نمیدید آن همه طغیان
اهل قم،کی برن مهمان را
گه به بزم شراب و گه زندان
جای تو روی چشم این مردم
جای زینب به گوشه ی ویران
دور تو عالمان فقه و اصول
دور زینب ابن سعد و شمر و سنان
دورِ تو دسته های گل در دست
دورِ زینب سنگ بود و زخم زبان
*گفت: ای برادر یکبار بپرس حالم چطوره ای حسین ..عرض کنم ...حسین جسمم کبود شده از اثر تازیانه ها آی داداش! خانم معصومه هم به برادرش نرسید
دیدن دمدمای آخر هی میگه : رضا جان
همه اطرافش رو بانوان قمی گرفته بودن
هی میگفتن : خانم جان ما هستیم کنارت
اما جان عالم فدای اون خانمی ..که فرمود:
حسین جان یک جا ،جان میدم که سایه ای نیست. زینب به فدای تو بشه همسایه ای هم نیست. دیدن پیراهن خونی رو همچین به قلبش فشار میده.. آی حسین ...با زحمت فراوان پیراهنت رو ازشون گرفتم.*