نمایش جزئیات

مدح ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج احمد نیکبختیان

مدح ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ حاج احمد نیکبختیان

یارب برسان بر سر او شاه نجف را 
آن کس که نشان داد به ما راه نجف را 
ای عشق بدم نفحه‌ی درگاه نجف را 
ای شوق ببین شعله‌ی جانکاه نجف را 

باید دم ایوان نجف گفت که زینب 
تبریک به سلطان نجف گفت که زینب

زینب بنویسید و بخوانید حسین است 
زینب همه‌ی عمر بدانید حسین است 
این محمل عشق است بمانید حسین است
این نقش مبارک بنشانید حسین است

تکرارِ حسن یا که به تکرار، حسین است
می‌گفت علی: فاطمه، انگار حسین است

آنقدر در اوج است به کس کار ندارد 
همسایه‌ی دیوار به دیوار ندارد
جز لطف و عنایات حسن‌وار ندارد 
پیغمبر عشق است که انکار ندارد 

یک شیرزن از بیشه‌ی احرار رسیده 
ای کرب و بلا حیدر کرار رسیده

وقتی که قرار است تو باشی همه هستند 
با تو همه سوگند که با فاطمه هستند 
آری همه حیران چنین عالمه هستند
عشاق به دنبال تو در زمزمه هستند 

ای حضرت زهرای علی جان سَنَ قوربان
ای اُمِّ ابیهای علی جان سَنَ قوربان

ای خطبه‌ی تو کوه شکن سیل دمادم 
این نعره‌ی تو بر سرشان مرگ مجسَّم 
عظمایی و اعلایی و علامه و اعلم 
ای کعبه و ای قبله و ای قلب معظم

قلب تو تپش‌های قبیله است مگر نه 
عالم همه در دست عقیله است مگر نه

گیرم که یزید است کنار تو قلیل است 
یا ابن زیاد است ! فقط ابن علیل است
 
گیرم که بُوَد شام به پای تو ذلیل است 
هرچند که در چشم تو هر زخم جمیل است

باید که تو تکمیل کنی کرب و بلا را 
رفتی که تو تعطیل کنی شام بلا را

باید که ببینیم علی‌وار رسیدن
از کاخ ستم ریشه‌ی صد ظلم کشیدن 

تا یاد بگیریم مبارز طلبیدن 
آن حجم بلا دیدن و انگار ندیدن

باید که فقط از دمِ تو یاد بگیریم 
حقِ علی از اینهمه بیداد بگیریم

نه وقت تعلل، وَ نه هنگام شتاب است 
این صبر علی صبر نه، آیات عذاب است
 
بازیچه‌ی ما فاتح و سجیل و شهاب است 
تا چشم گشایند تل آویو خراب است

امضاء زده  آرامش ما مرگ شما را
ای ظلم بچش وعده‌ی شمشیر خدا را

میراث حرم چادری از جنس بهشت است 
هر رشته‌ی این روسری از نور سرشته است
 
آری حَرمَت  از دلِ ما خشت به خشت است 
در کرب و بلا نامِ تو را ،عشـــــق نوشته است

تلفیق حسین و علی و فاطمه از توست
بین‌الحرمین آنچه که دارد همه از توست 

ما خیس‌ترین زائر باران شماییم
مدیون نفس‌های شهیدان شماییم 

در زینبیه بر در ایوان شماییم 
بیهوده نبوده است پریشان شماییم

وقتی که پریشان تو شد خون خدا هم
شرمنده‌ی تنهایی تو کرب و بلا هم

ای ابر بباران به پریشانی زینب
ای باد بسوز از دلِ طوفانیِ زینب

خونآبه شو، ای اشک زِ حیرانیِ زینب 
از بی‌کسی و بی سر و سامانیِ زینب

از تیغ نه، از داغِ جوان بود که افتاد
ای وای عزیزت نگران بود که افتاد

*خدای صبره همون خانومی که کربلا طی چند ساعت آنقدر داغ دیده.اما وقتی هم اومد حلقوم بریده ی برادر رو بغل گرفت. همه نگاه میکردن بی بی حضرت زینب فرمود: خدایا این قلیل رو از ما قبول کن. امان از دل اون خواهری که وقتی لب گذاشت به رگهای بریده عوض اینکه زیر بغلش رو بگیرند با تازیانه زدن...آغاز ایام فاطمیه است، این زینبی که اینجا با تازیانه میزنند همون زینبیه که این شبها می اومد کنار بستر مادر مادر صورتش رو پنهان میکرد دختر نبینه.این زینب همون زینبیه که مولا امیرالمؤمنین با سرِ شکافته صدا زد: زیر بغلم رو رها کنید زینب نبینه. این زینب همون زینبیه که برادرش امام حسن صدا زد: تشت رو ببرید زینب نبینه. آه لایوم کیومک یا اباعبدالله.اون خانومی که بین گریه هاش وقتی اومد بغل برادر دیدن یه لبخند زد به صورت حسین ..*